-
قبل تولد
جمعه 28 بهمن 1401 13:53
همه میدونیم نه اتفاقات بد همیشگی هست نه اتفاقات خوب، اما راستش این مدت انقدر بعد از ابراز خوشحالی و رضایتم از زندگی بلافاصله اوار خبرهای بد رسیده که میترسم بیام بگم زندگی امون برگشته رو روال عادی. بله عادی نه اتفاقات خوب. تو این مدت که اومدیم خونه جدید همزمان شده که بار استرس من کمتر بشه و شبها راحت تر بخوابم. حتی...
-
اتفاقات بزرگ
چهارشنبه 19 بهمن 1401 15:56
سلام از مترو بسمت خونه جدید. هنوز این خط مترو و خونه برام جدیده. از اون خونه قبلی دل کندم اما هنوز حس خونه هم به این خونه جدید ندارم. وسایل جدید دیروز اومد و یواش یواش داریم میچینیم و خونه داره شکل میگیره. خوب بریم سر زندگی. متاسفانه پدر راستین فوت کرد. حرف خاصی ندارم بزنم جز ارزو کنم روحیه راستین تا اومدن نی نی که...
-
خونه و اتفاقات جدید
جمعه 14 بهمن 1401 23:49
بازم سوار متروام، اولین باره از دانشگاه تا خونه جدید با مترو برمیگردم و باید حواسم به ایستگاهها باشه اشتباه پیاده نشم. اسباب کشی انجام شد و برادرم هم دیروز از کانادا اومده که به راستین تو قفسه زدن کمدها و سرهم کردن وسایل و چیدمان کمک کنه. چقدر موهبته بودن فامیل نزدیک توی یک کشور دیگه، حقیقتش بعد اینهمه سال این مدت...
-
تشکر از همه شما دوستان
چهارشنبه 5 بهمن 1401 12:21
دوستان عزیز، خواستم از همه اتون تشکر ویژه کنم. از پیامهای تک تک شما سپاسگزارم. همگی با محبتید و بینهایت لطف دارید. من و راستین سخت تر از اینها را پشت سر گذاشتیم. و امیدوارم این بحران را هم پشت سر بگذاریم. الان همزمان داریم برای راستین چندتا برنامه را پیش میبریم تا درامد موقتی ایجاد بشه تا روزی که کار تو زمینه ای که...
-
اوار جدید
دوشنبه 3 بهمن 1401 16:10
گوشی را بعد از مشاوره با تراپیستم در مورد کنترل استرس قطع کردم و به راستین زنگ زدم که خبر بد را بمن داد، خبر مثل اوار رو سرم ریخت، حال راستین خیلی بدتر از من بود. اومد خونه و نشستیم حرف زدن و فکر کردن، ملامت کردن و تشویق کردن. قرار بود کار راستین از فوریه تو اون شرکتی که من ازش بعنوان شرکت برده داری اسم برده بودم شروع...
-
این هفته
جمعه 30 دی 1401 15:30
دارم میرم دانشگاه، سه شنبه اخرین ازمایش خرگوشیم را دارم و اخر هفته اسباب کشی. از دیشب شروع کردیم جمع کردن وسایل. البته بهتره بگم راستین شروع کرده جمع کردن وسایل. سعی میکنم سمت وسایل سنگین نرم و کمتر خم و راست شم. همزمان عصرها میزنیم از خونه بیرون برای خرید وسایل خونه و بچه. گاهی که خودم را با یک شکم گنده تو اینه های...
-
خرید وسایل خونه
دوشنبه 26 دی 1401 12:16
بازم مترو و نوشتن. تاریخ اسباب کشی قطعی شده، قبلا گفته بودم که اپارتمانمون توی ساختمون بزرگ هست و با امکاناتی مثل باشگاه یا اتاق بازی بچه ها. هرچند همه اینها پولی هست، حتی هزینه پارکینگ هم جداست. ترک کردن اپارتمان الانمون هم سخته. بقول راستین اپارتمان بخشنده ای بود، کوچیک بود اما پرنور و دلباز و ما خاطرات خوبی توش...
-
استرس
جمعه 23 دی 1401 11:59
دوسه هفته ای باید هرروز برم دانشگاه، مترو سوار شدن همان و نوشتن همانا خوب از چی بگم٫ پست سری پیش از استرسی نوشتم که چند روزی سراغم اومد. خوشبختانه استرسم خیلی کمتر شده، یعنی تبدیل به تجربه ترس از استرس شده :))) اما غیر این خوشبختانه بقیه چیزها خوبه. حتی تا همین یک ماه پیش که شیکمم چندان بزرگ نشده بود، با لباس گشاد کسی...
-
این روزهای پرشتاب
سهشنبه 20 دی 1401 20:33
بازم مترو و نوشتن. براتون بگم خودم را چشم زدم. شوخی کردم من به چشم زدن اعتقادی ندارم. اما سختی بارداری هم رسید. هفته پیش یکی از بدترین هفته های بارداری ام بود که البته بیشتر بخاطر شرایطم هست. چطوری؟ الان میگم. من تا قبل از بارداری با واژه استرس نااشنا بودم. یعنی استرس میگرفتم اما بصورت معمولی و مثل همه. اما تو این...
-
تغییر خونه و محله
سهشنبه 6 دی 1401 11:09
گفته بودم بهتون که توی دسامبر اسباب کشی داریم، خونه توی بروکلین بود یک خونه ۹۰ متری که سایز خونه و کمدهای زیادش و بخصوص قیمتش مناسب ما بود. فقط اپارتمان کواپ بود. یعنی ساختمون هیئت امنایی اداره میشد. همزمان یک اپارتمان دیگه هم تو منهتن پیدا شد که شانسی و (تحت شرایط خاص مالیاتی) قیمت نسبتا مناسبی داشت اما همچنان خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 آذر 1401 18:37
دیروز دومین ازمایش خرگوشی را بار گذاشتم و تموم شد، میمونه سه هفته انالیز سمپل و کار رو داده ها و گزارش نویسی تا قبل ازمایش بعدی. عملا بعد هر ازمایش نفس راحت میکشم، دوتا ازمایش دیگه هنوز مونده که کارهای عملی گرنت امسال تموم بشه و یکمی استرس اشون را دارم. اخه عملا بعد ازمایش دیروز احساس میکردم یک دور رفتم توجال و...
-
روزانه ماه ۷
چهارشنبه 23 آذر 1401 11:03
خسته از یک روز کار روزانه تو مترو نشستم و دارم برمیگردم خونه. تو سال گرنتی امسال، احتیاجه ۴ تا ازمایش خرگوشی را کامل کنم. بچه های قدیمی میدونن ازمایشهای حیوانی چقدر انرژی بر و استرس زا هست. اولین ازمایش را ماه پیش انجام دادم و دومین اخر هفته هست. ماه پیش قبل ازمایش دوهفته بیخوابی شدید همراه با استرس گرفته بودم، اولش...
-
پست جدید بعدا
پنجشنبه 17 آذر 1401 04:31
میخواستم امروز پست جدید بذارم اما انقدر خبر اعدام محسن شکاری ناراحتم کرده که پست را به بعد موکول کردم، امیدوارم خیلی زود حرکتهای اساسی برای جلوگیری از تکرار این اقدام شنیع انجام بشه
-
بچه
سهشنبه 15 آذر 1401 11:48
ادمها بدلایل مختلف بچه دار میشن، بعضی عاشق بچه ها هستن و دوست دارن خودشون هم بچه داشته باشن. این ادمها گاها فقط ازدواج میکنن که بچه دار بشن. بعضی ادمها رویه و روال سنت و فرهنگ را دنبال میکنن. سنت میگه ازدواج کنید، بعد یکی دوسال هم بچه دار بشید، اونها هم مطابق سنت و حرف خانواده و جامعه جلو میرن، گاهی حتی نمیدونن چرا...
-
توضیح بمناسبت ابان
دوشنبه 23 آبان 1401 22:36
سلام فردا ۲۴ ابانه، روز تولد برادری که سالهاست پیش من نیست و سالگرد ابان ۹۸، و سالگرد و ماهگرد و روزگردخیلی از جوونها که کشته شدن. امشب داشتم وبلاگ گردی میکردم. پستی تو وبلاگ یکی از بچه ها دیدم که گله کرده بود چرا بعضی دوستان خارج نشین از اتفاقات این روزها نمینویسن. گفتم شاید شما هم مثل ایشون فکر میکنید که چرا اسمان...
-
تغییر خوب
چهارشنبه 18 آبان 1401 15:47
از این هفته بیشتر دارم میرم دانشگاه، قبلا گفته بودم که بزودی ازمایشهای خرگوشی شروع میشه. راستش تو این مدت اتفاق خاصی نیافتاده که بخوام در موردش بنویسم. مهمترین اتفاق این روزها جابجایی هست که اون را هم گفته بودم. یک اپارتمان تو بروکلین دیدیم، تقریبا دوبرابر قیمتی که الان میدیم، خود کوچه و خیابونش بد نیست اما بین دو...
-
تغییر خونه
دوشنبه 9 آبان 1401 15:33
خوب فصل ازمایشهای منم شروع شد و مترو سواری و بالطبع بهترین زمان برای نوشتن. دارم میرم دانشگاه مصاحبه با یک دانشجو، یادش بخیر اولین باری که من رفتم پیش استادم تا منرا برای ازمایشگاهش قبول کنه. خوشبختانه استرسهای اولیه کار با اون پروفسور تو استرالیا و اینکه چطور کار را هندل کنم برطرف شده و دارم میافتم رو غلطک. شاید هم...
-
یک پاییز دیگه
چهارشنبه 20 مهر 1401 18:41
بعد از مدتها رفتم وبلاگ خوانی، وبلاگ زیر اسمان خدا، ایران بودم که این وبلاگ را میخوندم و پست زبانش کلی کمک کرد که خودم را برای امتحانها اماده کنم، با چه ذوقی مطالب مربوط به سالهای اول دانشگاه را میخوندم. دوسه تا پست جدیدش خاطره پستهای قدیمی بود. بعضی پستهای من هم همچین سبکی داره نوشتن از هردری صادقانه و بی شیله پیله....
-
اپیدت کاری
دوشنبه 21 شهریور 1401 10:22
این مدت چندباری خواستم بنویسم حتی موضوع تو ذهنم شکل گرفته اما بعد نتونستم روی کاغذ بیارم. البته بهتره بگم توی وبلاگ. مطالب زیادی میتونست موضوع این پست باشه اما بعضی هاش سانسور شدن بعضی هاش هم زمانشون منقضی شده. پس بریم سراغ موضوع کار و بار که همیشه موضوعی بوده که بخشی از ذهنم را مشغول کرده و راحت میتونم ازش بنویسم....
-
استادیارشدم
شنبه 25 تیر 1401 03:12
سلام دوستان، دوروز پیش قرارداد را امضا کردم پس میتونم بگم دیگه کار را گرفتم، کدو کار؟ استادی دانشگاه که این چندماه گذشته به این نتیجه رسیده بودم شغل مورد علاقه ام نیست. فقط میدونم چون شغل من کاملا به گرنت بستگی داره، گرنتی نباشه این شغل هم خودبخود منحله. چی شد که کار اکی شد. خوب وقتی پیشنهادشون با اون حقوق را مطرح...
-
سیبه چرخید
پنجشنبه 9 تیر 1401 14:55
سلام، تو فرودگاه مهراباد نشستم و منتظر پرواز شهرستانم. بلاخره نامه قرارداد دانشگاه را امروز صبح گرفتم، نه خوشحال نشید، حقوقی که درنظر گرفته بودن حتی پایینتر از اف دی ای بود و منوط به داشتن گرنت، بدون لحظه ای شک کار دانشگاه را رد میکنم. فقط کلی وقتم را تلف کردن تا همین نامه را بفرستن و اگه زودتر حقوق را گفته بودن...
-
اینم از این
سهشنبه 31 خرداد 1401 11:09
سلام سلام باز وقت نوشتن رسیده، اینبار از قلب ایران، تهران. براتون بگم اول از همه اینبار به ایران حس بهتری نسبت به سری پیش داشتم، تو تهران احساس راحتی و ازادی بهتری داشتم و میتونم بیشتر مواقع روسری را دور شونه ام داشته باشم، اما هزینه ها بینهایت سنگین شده و مثل این میمونه که داریم به دلار خرج میکنیم، و حتی این هزینه...
-
سیب روزگار
یکشنبه 15 خرداد 1401 10:16
سال اولی که اومدم امریکا پر بودم از ترس ودلهره، همش به این فکر میکردم چطور میتونم بعد از تحصیلم کار پیدا کنم، چطور از پس مصاحبه ها برییام، اصلا چه دانشی دارم که بتونم درموردش حرف بزنم و براساس اون شغل بگیرم، شغل هم یعنی ویزای کار و گرین کارت. ناچار رفتم سراغ تحقیق که حرفی برای گفتن داشته باشم. سراغ تحقیق رفتن همان و...
-
تا اینجا
یکشنبه 1 خرداد 1401 10:16
سلام به دوستان خوبم چون میدونم منتظرید که ببینید داستان به کجا رسید این پست را بنویسم شرح حال بدم بله دوستان جمعه بود که رفتم پیش رییس تحقیقات ( دین اف ریسرچ)، گفت که روز قبلش با رییس دانشگاه با اف دی ای میتینگ داشتن و استاد بنده هم حضور داشته که احتمالا به دعوت اف دی ای بوده. خلاصه صحبت شده که گرنت دانشگاه بمونه و...
-
اپدیت کاری
جمعه 30 اردیبهشت 1401 13:39
دنبال کار نمیگشتم، تصمیم گرفته بودم برم ایران و بعد سرفرصت دنبال کار بگردم. چندوقت پیش که فقط به چندتا کارگزار خبر دادم و تو یک روز کلی پیشنهاد کاری گرفتم و بعد مجبور شدم عذرخواهی کنم و بگم فعلا جابجا نمیشم درس خوبی بود که بذارم بموقع اش دنبال کار بگردم چون خوشبختانه رزومه خیلی خوبی دارم که پیشنهاد کاری خوب میگیرم(...
-
چرخ بازی داره
پنجشنبه 22 اردیبهشت 1401 16:38
امروز دارم میرم برای اخرین ازمایش خرگوشی، اگه ازمایش هم خوب پیش بره میشه اخرین اخرین، قدیمیها شاید یادشون بیاد که چقدر این ازمایش خرگوشی سخت و پر استرسه. خوشحالم که داره بزودی تموم میشه. مگه اینکه…… خوب برگردیم به حدود ده روز پیش که دانشکده فهمید اف دی ای قصد داره گرنت را از دانشگاه منتقل کنه. رییس دانشکده با من...
-
نکنه مقصر منم؟
جمعه 9 اردیبهشت 1401 15:32
انگار وقتی دراتاق بدبیاری باز میشه دیگه هیچی جلوی اومدن سیل را نمیگیره. انقدر تو این چندماهه بدبیاری و اتفاق بد برام افتاده که کم کم دارم به خودم شک میکنم. میدونم که کلا ادم احساسی هستم و سنگینی اتفاقات برای من بیشتره. واضحه ادم وقتی مینویسه اتفاقات را از دریچه چشم خودش مینویسه. ممکنه حتی نیمه خالی لیوان را بیشتر...
-
سیل اتفاقات
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401 10:45
دارم سعی میکنم به افکارم نظم بدم. یک سخنرانی تو خرداد تو دانشگاه راتجرز دارم، دیشب که داشتم اسلایدهاش را اماده میکردم چون از قبل باید بفرستم اف دی ای که کلیرنس بگیرم و همزمان رو بخشی از مقاله ای که با یو اس پی( سازمان فارماکوپه امریکا) ( جدیدا عضو داوطلب فارماکوپه شدم) کار میکردم و به خودم بد و بیراه میگفتم که چرا هی...
-
اپدیت
جمعه 2 اردیبهشت 1401 19:01
خودم را داشتم برای کار استادی اماده میکردم که دیدم دیگه اخرهای ماه اپریل هست و قاعدتا اگه خبری بود باید تا الان نامه ای از دانشگاه میگرفتم، ایمیل زدم به دین تحقیقات که چه خبر، گفت دیروز جلسه داشته با رییس دانشکده و اونهم با استادت جلسه دیگه ای داشته و استادت گفته که گرنت قابل انتقال نیست. بعد شروع کرد از تجربه خودش...
-
کار و بار
پنجشنبه 25 فروردین 1401 09:21
شدت سرم شلوغ شده، طوری که حتی برای رسیدن به ددلاین ها کلی بلید بدوم. از ازمایشهای خرگوشی و تجزیه تحلیل داده ها که باید تو این یک ماه جمع کنم تا نوشتن گزارش برای اف دی ای و تصحیح مقاله های مختلف که چندتا همزمان شده. خیلی از کارهای غیر ضروری مثل مقاله خودم را هم گذاشتم بعد تموم شدن این حجم کار. احتمال میدم که تا اخر ماه...