My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

ماه خرداد

صبحه، ساعت ۹. پسرک قبل رسیدن به مهد خوابش برد. اومدم توی یک پارک نشستم که ربع ساعتی بخوابه بعد مهد تحویلش بدم. پسرک دوران نوپایی را میگذرونه و خیلی شیرین شده. فقط بشدت عاشق بیرون رفتنه و تموم مدت کفش به دست جلوی در خونه میشینه که ببریمش بیرون. سعی میکنیم عصرها حتی شده نیم ساعت بزنیم بیرون، بخصوص که الان هوا فوق العاده دلپذیره و خونه ما هم فقط یک کوچه( بلاک) با رودخانه هادسن فاصله داره. میریم کنار رود ( پیاده روی عریضی هست که گاها سبزه و چمنی داره) میشینیم و عبور کشتیها و غروب بسیار زیبای هادسن را میبینیم . البته کلمه نشستن خیلی حقیقت نداره چون تموم مدت پشت سر پسرک راه میریم. 

وضعیت کاری من و راستین اصلا فرق نکرده پس با اینکه محور اصلی تمام مشکلات و نگرانیها و فکرهام دور این موضوع میچرخه اما حرف خاصی هم ندارم که برای شما بزنم پس بریم سراغ بخش زندگی.
این هفته قراره دوشب بریم چادر بزنیم. اولین تجربه چادر و کمپ با پسرک حساب میشه و نمیدونم تجربه خوبی میشه یا سخت و غلط کردنی.
سه هفته دیگه هم میریم مکزیک با خانواده. خیلی ذوقش را داذم بخصوص ماههاست پدر و مادرم و خواهر و برادرم  پسرک را ندیدن و دوست دارم راه رفتن و شیرینی این سنش را هم ببینن. با اینکه برادرم سالی که ما مهاجرت کردیم مهاجرت کرد اما هیچوقت فکر نمیکردم خواهرم هم ساکن کانادا بشه( هرچند ونکووره و خیلی به ما دوره) و مادر و پدرم هم سالی سه چهارماه کانادا یا امریکا بیان و این قاره محل دیدارمون بشه. 
نظرات 4 + ارسال نظر
مهشید جمعه 18 خرداد 1403 ساعت 06:16

سلام عزیزم
بچه ها وقتی به حرف می افتند هم شیرین تر می شوند که بزودی تجربه می کنید، دخترم‌که حرف میزد خیلی ذوق داشتم،وای خدا تصور بچه ای که کفشهاش دستشه و با قلدری بچه گانه دو تا آدم بزرگ را مجبور به پیاده روی می‌کنه چقدر خاصه الهی،
با پدر و مادر و خواهر و برادر خوش بگذره

مهشید عزیز درست میگی، پسرک شروع به حرف ز‌ن کرده، البته به زبون خودش و خیلی بامزه هست. درکل بقول یک روانشناس، تو هر سن بچه یک چیزی هست که تو خیلی دوست داری. البته اون روانشناسه اخرش میگفت و یکهو بخودت می ایی میبینی بچه بامزه ات بزرگ شده و داره از خونه ات میره…
مرسی مهشید عزیز، یک کوچولو برای سفر مکزیک بدشانسی اوردیم که پسرک دندون دراورد و بشدت تب کرد و مریض شد. اما درکل خوب بود

زری.. پنج‌شنبه 17 خرداد 1403 ساعت 14:13 https://maneveshteh.blog.ir

چقدر خوبه والدینتون میایند تا قاره آمریکا همه تون را میبینند، عالیه خداروشکر
بچه کفش به دست:))

اره زری جون، خیلی خوبه. فقط مامان و بابام گرین کارت ندارن و باید هردفعه برای ویزای امریکا اقدام کنن و سنهاشون هم بالاست. بعید میدونم با وجود ترامپ باز بتونن راحت بیان اما خوشبختانه برای کانادا ویزای ۵ ساله دارن که هی تمدید میکنن
بچه کفش بدست پشت در

صبا چهارشنبه 16 خرداد 1403 ساعت 18:25 https://gharetanhaei.blog.ir/

چه خوب که به زودی همه خانواده می تونید دور هم جمع بشید و پسرک می تونه بستگانش رو هم ببینه

عزیزم بچه ی کفش به دستی که دم در نشسته خیلی خوردنی هست

مرسی صبا، خود منم چندماهه ذوق این مسافرت یک هفته ای را دارم.
اره پسرک خیلی خوردنیه و کارهاش از نظر من که مادرشم خیلی بامزه هست هرچند پدرم درمیاد تا از پشت در دورش کنم

ربولی حسن کور سه‌شنبه 15 خرداد 1403 ساعت 09:00 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
شیرینی بچه از حالا شروع میشه قدرشو بدونین
پیشاپیش چشمتون هم روشن. گرچه فعلا مکزیک به خاطر انتخابات یه کم شلوغه

سلام دکتر عزیز.
من فکر میکردم تا نوزاد و زیر یکسال هستن بامزن. اما الان خیلی بامزه شده.
ممنونم . مکزیک شهری داره مرسی انتالیا ترکیه که پر از هتل هست و درواقع همون حکم انتالیا را برای امریکاییها داره. اونجا میریم و فکر کنم جز یکی دوبار کلا از هتل خارج نشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد