My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

زندگی دیگران

سلام به همه شما دوستان

خوب تکلیف من تا حدی مشخص شد، اون شرکت بزرگ نامه زد که ما همچنان تا اخر اکتبر مصاحبه داریم تا انتخاب نهایی را داشته باشیم. با این حساب من فلوشیپ اف دی ای را شروع میکنم و اگه تو اون شرکت انتخاب شدم( بین این همه کاندید که اینها مصاحبه میکنن!!!) اونوقت تاریخ شروع به کارم را تو شرکت تا حد ممکن عقب میندازم و بعد شش ماه از اف دی ای میام بیرون. 
دیگه ظاهرا الان بازار کار داغ شده اما من دیگه قصد ندارم کاری اپلای کنم. الان سه ماه بیشتره که کار اپلای نکردم اما از یک شرکت  خوب دیگه که چندباری براش کار اپلای کرده بودم و ریجکت شده بودم. تماس گرفتن برای اولین مصاحبه هفته دیگه دوشنبه وقت گذاشتن. گفتم رزومه ات را دیدیم و میخواهیم بیشتر در موردت بدونیم! چقدر ماه می و جون دلم شکست از این پروسه کار پیدا کردن و چقدر اذیت شدم!
اهان در مورد کار اف دی ای چون فلوشیپ هست، حقوق خیلی پایینه. فکر کنم ۷۰ هزار دلار درسال. هنوز نمیدونم کار کاملا ریموته یا مجبورم چندباری درماه برم واشنگتن و برگردم و یا کی تاریخ شروع کارمه، فقط میدونم بنظر سوپروایزر خوبی دارم 
خوب حالا که تقریبا خبرهای خوب دارم بریم سر حرفهای الکی. بذارید کمی غیبت کنیم!
کیا اون دختر ایرانی که اومد یک ماه تو ازمایشگاهم کار کرد را یادشونه؟ همون که از زرنگی اش تعریف میکردم و فکر میکردم اینده حرفه ای خیلی روشنی داشته باشه!
خوب این دختر خیلی جویای موفقیت بود، بلندپرواز بود و قصد داشت کارخونه داروسازی خودش را بزنه. تو ایران داروسازی خونده بود یک شرکت زده بود اما هنوز درسش تموم نشده بود که از دانشگاه ما پذیرش گرفت. دفاع که کرد اومد بدون گذروندن طرح اومد امریکا و حتی قبل اومدن ، مخ من را زده بود و از روزی که اومد کار و حقوق داشت. اما بعد یک ماه، دیدم تو ازمایشها اشتباه زیادمیکنه اما زیر بار اشتباهش نمیره، و فکر میکرد بهتر از من که سالها این کار را کرده بودم میدونه. یک پروژه بهش دادم اما زمان را میکشت فقط دنبال چاپ کردن اسمش تو روزنامه دانشگاه بود و غیره خلاصه فقط بخاطر اوضاع اقتصادی ایران یک ماه هم بدون اینکه کار کنه بهش حقوق دادم اما گفتم که اخرین ماهه که تو ازمایشگاه من کار میکنی. دانشگاه ما هزینه شهریه را میگیره. اما چون دختر زرنگی بود تونسته بود برای شهریه سال اول بورس بشه( تو جابجایی دین ها از دین سابق بورس گرفته بود) اما دین جدید زیر بار نرفت برای سال دوم بهش بورسیه بده، تو این فاصله با دوست پسر ایرانش هم زدن به تیپ و تاپ هم و جدا شدن. خلاصه قبل به دنیا اومدن پسرک با من تماس گرفت که ببینه من بهش رکامندیشن میدم برای دانشگاه دیگه اقدام کنه که گفتم هرچی دوست داره بنویسه و بهش رکامند دادم. دیگه پسرک بدنیا اومد، عید نوروز شد و هیچ خبری ازش نشد. حتی یک تبریک ساده برای تولد پسرک یا سال نو.  از اون یکی دانشجوی هندی فوق العاده کاری سراغش را گرفتم گفت تو دانشگاه و کلاسها میبینتش و گفته که قصد داره بره یک دانسگاه دیگه. بیخیالش شده بودم که اوایل اگوست اتفاقی عکس پروفایل واتزاپ اش را دیدم، میدونستم وقتی اومد امریکا با دوست پسر ایران اش بهم زده بود اما تو عکس کنار یک پسر امریکایی بود با دستی که حلقه نامزدی را بسمت دوربین نگه داشته بود. از تعجب شاخ دراوردم. فیس بوک و لینکدین را چک کردم و دیدم بله رفته یک شهر دیگه و ترک تحصیل کرده و با یک امریکایی ازدواج کرده و حتی فامیل اش را عوض کرده. حقیقتش چون تحصیلات اون امریکایی زبان چینی بود( حتی نمیدونم تحصیلات دانشگاهی داره یا نه!) دلم نمیخواد قصاوت کنم اما فکرم میره بسمت اینکه زرنگی اش این بار رو گرین کارت راحت و اسون متمرکز شده:) خلاصه من فکر میکردم یکی از موفق ترینها تو رشته ما بشه و اینده کاری و تحصیلی خیلی روشنی براش تصور میکردم اما درظرف یک مدت کوتاه ۱۸۰ درجه تغییر مسیر داد و همه چی را کاملا برعکس پیش برد.  
تمام
نظرات 9 + ارسال نظر
آزاده چهارشنبه 19 مهر 1402 ساعت 11:01 https://zane55sale.blogsky.com

چند سالشه این دختر زرنگ؟
احتمالا هم برای اون آمریکایی جذاب است.

سلام خیلی کم سن و سال بود، بلافاصله بعد درسش اومد حدودا ۲۴-۲۵ ساله و خوشگل بود و زرنگ. صد درصد

صفورا شنبه 15 مهر 1402 ساعت 16:15

آسمان البته فکر نکنم همه دکترها ۸۰۰ تا داشته باشن

درست میگی صفورا جان به رشته و تخصص اشون بستگی داره. جراحها حتی بیشتر و بقیه ۳۵۰ به بالا حدودا.

زری.. شنبه 15 مهر 1402 ساعت 14:29 https://maneveshteh.blog.ir

بنظرم باز هم بعدها این دختر شگفت زده ات خواهد کرد:)) قضاوت کنیم اما زود قضاوت نکنیم

زری جون، شاید اما حقیقتش اگه روزی تماس بگیره من بهیچ عنوان جوابگوش نیستم. الان هم شانسی فهمیدم ازدواج کرده و راه ارتباطی نداریم:)

samaneh شنبه 15 مهر 1402 ساعت 12:48

چیکار میکنه 400 حقوقشه؟

این که چیزی نیست، دکترها دوبرابر این درمیارن. و البته میلیونر در نیویورک فراوونه، اما تو قشر متوسط کارمندی ۴۰۰ حقوق بالایی هست. میدونم خونه کانادا و امریکا زیاد داره و مسافرت هم زیاد میرن اما حقیقتش ظاهر زندگیشون خیلی با مامتفاوت نیست

الهه شنبه 15 مهر 1402 ساعت 02:41

من یادمه دختره رو خیلی تعجب کردم!
اسمان جان منم در حال ایمیل زدن و پروسه اپلای هستم. ناامیدانه...

الهه جان،
توصیه میکنم از لینکدین غافل نشی. کاملا درمورد یک استاد تحقیق کن و از طریق لینکدین و ایمیل بهش پیام بده. فقط نگو من به فیلد شما علاقمندم، مهمه که بدونی فیلدش چیه و درمورد کارها و تحقیقاتش تو اینیل یا کامنتت حرف بزن. اینطوری توجه طرف را جلب میکنی. اگه قلق کار را بدونی بهتر میتونی به نتیجه برسی. فله ای اقدام نکن بلکه هرکیسی را کامل وقت بذار.
مثلا این دختره از طریق لینکدین من را پیدا کرد. همه اطرافیان علمی ام را اد کرده بود. به پستهای علمی ام واکنش نشون میداد و مرتب پروانه ها درسهایی که میگرفت را پست میکرد( حتی مثلا برنامه های ساده) خلاصه خودش را تو چشم میکرد و به شدت خودش را علاقمند نشون میداد. تا ایران بود هم مرتب با من تماس میگرفت و جا پاش را محکم میکرد.

صبا شنبه 15 مهر 1402 ساعت 00:06 https://gharetanhaei.blog.ir/

من فکر نمی کنم درس و پیشرفت شغلی و مالی رو گذاشته باشه کنار، بیشتر یه گرین کارت مفت دیده که اون رو قاپیده، از فوریه تا آگست به نامزدی رسیدن زمان خیلی کوتاهی هست! اونم با یه آمریکایی! برداشت من این هست که این شتاب برای رسیدن به گرین کارت بوده و بعدها ممکنه حتی از اون فرد جدا بشه و برگرده به اهداف خودش!!

اگر هم طرف پولدار باشه که خب غیر از اقامت انگیزه های بیشتری بوده!

صبا جان، بنظرم ادمها را به چشم وسیله ای برای رسیدن به خواسته هاش میبینه. مثل خود من. مثلا بعد که کارش با من تموم شد دیگه حتی به خودش زحمت نداد که یک تبریک ساده بگه ( هرچند اینجا را ضرر کرد چون میتونست همچنان از ارتباطات من استفاده کنه). قرار بود بره یک دانشگاه توی یکی از ایالتهای مرکزی که به نیویورک دوره. رفته اون شهر اما نرفته دانشگاه. با این حساب من فکر میکنم از می( اخر ترم تحصیلی) تا اول اگوست زمان داشته و البته ازدواج کرده چون فامیلیش هم فامیل پسر امریکایی شده. راستش نمیدونم پسر پولداره یا نه اما خوش قیافه نبود. شاید هم یک معامله با هم کردن. یا پسرحرکت انساندوستانه کرده چون اون دختر بینهایت راحت میتونست احساس همدردری دیگران را برانگیزه. کلا زرنگ بود.

گندم جمعه 14 مهر 1402 ساعت 18:53

آسمان جان چقدر این پستت برای من جالب بود و چقدر باز هم بهم یادآور شد که دیدگاه ادما چقدر میتونه متفاوت باشه. من دقیقا بر عکس این خانوم پیش رفتم. وقتی رسیدم کانادا ادمیشن یه مستر سلف فاند داشتم ولی علاقه به درس خوندن و ریسرچ و تایتل دکترا داشتن و کمالگرایی و ... ترغیبم که کرد که به محض این که سوپروایزر فعلیم بهم آفر دکترا داد قبول کردم و الان دارم دکترا میخونم در حالی که کاملا پول اون پروگرم مستر رو هم داشتم. خیلی ها سرزنشم کردن که تو یک سال دیگه میتونستی برای پی آر اقدام کنی و ...خب خیلی ناامید میکنه منو این حرف ها ولی الان دیدم شما در جواب کامنت نوشتی حیف شد. یعنی ارزشی برای اون گرین کارد راحت قایل نشدی. شایدم شدی نمیدونم ولی دو سدارم نظرت رو بدونم. اگر دوستا و اطرافیان من بودن حتما که میگفتن این از زرنگیه دختره اس و درس به چه درد میخوره و اتفاقا زبله که این کار رو رکرده

سلام گندم عزیز، مسلما جایگاه کاری و حقوق فردی که پی اچ دی میگیره خیلی بالاتر از مستر، اونهم با یک تفاوت سه ساله. من کاملا موافق اینم که اگه فردی علاقه به درس و ریسرچ داشته باشه دنبال کنه، شما دوتا امتخاب داشتی، یکی همین که رفتی، دوم مسترت را کامل کنی پی ار بگیری و از مزایای پی ار استفاده کنی و دوباره برگردی پی اچ دی بخونی. البته اگه واحدهای مستر را بعنوان بخشی از پی اچ دی قبول میکردن. ولی درکل فکر میکنم انتخاب درستی کردی.
نمیدونم هدف اون دختر چیه. ایا واقعا میخواد برگرده دانشگاه و درسش را ادامه بده، و‌ شرکت خودش را داشته باشه و درحین حال مزایای گرین کارت را استفاده کنه یا همه چیز را فدای گرین کارت کرده و یک درامد بخورو نمیر و شغل پیش پا افتاده فروخته کرده.

نازگل جمعه 14 مهر 1402 ساعت 11:35 https://nazzgol.blogsky.com/

چقد دیدن اسمتون حس خیلی خوبی داشت واسم و اینکه جایی هستین که دوسش دارمش...
آدم ها دائم تغییر می کنن درسته...

سلام نازگل عزیزم. اسمان اسم مستعاری هست که من تو این وبلاگ و اینستا انتخاب کردم اما خودم هم خیلی دوستش دارم و حس خوبی بهم میده.

ربولی حسن کور جمعه 14 مهر 1402 ساعت 11:19 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
به سلامتی
اگه به من چنین حقوقی میدادن کلاهمو مینداختم هوا!
درواقع هدف اون دختر موندن توی آمریکا بود که داره بهش میرسه.

سلام دکتر جان،
ما یک دپست داریم سالی ۴۰۰ تا حقوقشه، همیشه میناله که با این حقوق نمیشه تو منهتن زندگی کرد. حقیقتش اگه ادم بخواد یک زندگی معمولی خوب تو منهتن داشته باشه حداقل باید ۲۰۰ تا درامد داشته باشه. اما مثلا تو شهرهای کوچیک ۱۰۰ تا خوبه.
منم فکر میکنم هدفش از اول گرین کارت بوده اما انصافا دختر زرنگ و پر استعدادی بود که خوب میتوتست خودش را تو جانعه امریکایی بفروشه که عامل مهمی تو موفقیت تو امریکاست. حیف شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد