My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

اولین پاییز با پسر

جلوی اسکرین بزرگ لپ تاپ کارم نشستم. میز کوچیک کارم پرشده با دم و دستگاه اف دی ای. کار تو اف دی ای یعنی سکیوریتی و امنیت بالایی که اعمال میشه. از خود لپ تاپ گرفته تا نصب برنامه و اخطارها. بهیچ عنوان هیچ کار شخصی نباید با لپ تاپ اف دی ای انجام بسه. حتی چک کردن ایمیل شخصی یا استفاده از مموری.  

موقعی که رفتم تو اف دی ای دوگزینه تیم بهم دادن. Pbpk یا QCP. هردو زیرمجموعه هایی از رشته من. من اولی را تو اینترنشیپم رفته بودم و خیلی علاقه نداشتم اما دومی بنظرم جالب تر میومد فقط یک بخش کدنویسی داره که امیدوار بودم ازم کدنویسی نخوان. اما چی شد. برنامه های کاری و اموزشی که ازم خواستن احتیاج به کدنویسی داره. دارم فکر میکنم احمق نیستم تیمی را انتخاب کردم که چالشش بیشتره چون صرفا کلیت بحثش را دوست دارم. شاید هم وسط راه اگه خیلی چالش داشت مسیرم را عوض کنم، بابا بسه دیگه چالش. به اندازه کافی تو دانشگاه چالش داشتم چرا باز دوباره رفتم دنبال چالش جدید؟؟ شاید هم یادگیریش اسون باشه!
بشدت خوش بحال همه هم دوره ایهام مثل نادوست و موبور و ایکا و پسرک هندی و غیره  که دوسه سالی هست کار ثابتشون را شروع کردن و دیگه احتیاج به تغییر و یادگیری بزرگ و چالشی ندارن. چقدر عقبم، تازه فلوشیپ تا سال دیگه باز بیافتم دنبال کار!!!!
 و‌مشکل دیگه کارم رفت و اومده. هفته ای یکبار! سه ساعت و نیم مسیره، با قطار یا ماشین. یعنی ۷ ساعت راه. با اتوبوس میشه ۱۰ ساعت. با قطار  راحته. یعنی کل مسیر را میخوابی یا میری تو گوشی و لپ تاپت. اما هزینه اش بالاست. هررفت و اومدی ۲۰۰ دلار برام اب میخوره که درماه میشه ۸۰۰. همین پول میتونه پول ماهیانه خرید یک ماشین و حتی پارکینگ باشه. اما ۷ ساعت رانندگی توی یک روز کاری! بنظر خیلی سخت و خسته کننده میاد. برای همین شاید عاقلانه باشه گزینه قطار را انتخاب کنم. 
دیگه تو این مدت پسرک مهدرفتن را شروع کرده. هفته اول سختی داشت اما بعدا عادت کرد و حالا بدون گریه تو مهد میمونه، درکل خیلی خوشحالم پسرک مهد میره چون اینطوری من وقت بیشتری برای خودم دارم و مادرخوشحالتری هستم. 
چیزی هم به کریسمس نمونده و من ذوق کریسمس را دارم. کلا فصل پاییز تو نیویورک مزه میده اول هالووین و بعد تنکزگیوینگ و بعد کریسمس و بعد سال جدید. یعنی کل پاییز را مشغولی. وسطش هم یلدا. بعدش هم نوروز خودمون. خوب من برم سراغ بقیه درس خوندن. هفته دیگه سه شنبه هم باید برم واشنگتن و هفته بعدش و همینطور داستان ادامه خواهد داشت تا روزی که من یا از اف دی ای برم یا تسلیم بشم و از نیویورک بریم. 
پ.ن تیم درستی را انتخاب کردم فقط باید یادبگیرم و خودم را بالا بکشم یا بخشی از QCPبرم که کدینگ کمتر بخواد
رشته من : فارماسیوتیکس> فارماکوکینتیک>Quantitative clinical pharmacology (QCP) 
هست البته تز و پست داکم درمال فارماکوکینتیک بود که اندازه گیری میزان جذب دارو توی پوست بود
نظرات 5 + ارسال نظر
پگاه پنج‌شنبه 23 آذر 1402 ساعت 11:31

ظاهراً هوش مصنوعی در کدنویسی خیلی می‌تونه کمک کنه، امیدوارم موفق باشید و زود هماهنگ بشید با شرایط. واقعا در تعجبم چطور شما آسودگی داروساز بودن در ایران رو رها کردین و تا این حد آماده چالش شدید!

سلام پگاه جون، بله همینطوره، البته من شروع به استفاده نکردم. اف دی ای قوانین خودش را درمورد استفاده از برنامه ها داره و اجازه نداریم چت جی پی تی باز کنیم. اما باید احتمالا برنامه ای داشته باشه که من خبر ندارم.
پگاه، جواب سوال دومت. صد درصد از مهاجرت راضی هستم و اینکه بیرون از ایرانم، اما اینکه اینجا تو امریکا مسیر سخت تر و پر چالش تر را انتخاب کردم یا بهتره بگم سرنوشت سرراهم گذاشت با درست تر اینه به این سمت کشیده شدم اون را نمیدونم چی بگم و چیکار کنم

زمین شنبه 11 آذر 1402 ساعت 06:07

درود برشما که یک بانوی کامل علمی و مادر و همسر و کارمند نمونه هستین. قدر این همه خوبی را بدانید. من از خواندن پست هایتان کلی لذت میبرم از اینهمه تلاش و ذهن فعال و جسم پویا .

سلام زمین عزیز، اسم با مسمایی انتخاب کردید. زمین پرریشه و پربار
واقعیت اینه نقاط ضعفم زیاده. من فقط از نقاط قوت اینجا گفتم یا شما برداشت کردید. انقدر نقاط ضعفم زیاده که حتی دیگه نمیتونم نقدشون کنم.
اما خوبه که شما منرا اینطور میبینید.
برای اینکه فکر نکنید من یک زن و مادر نمونه هستم، غرهام خیلی زیاده و جدیدا راستین خیلی گلایه میکنه. خیلی راستین را نقد میکنم که اصلا دوست نداره. وزنمنسبتا بالاست اما نمیتونم حتی یک ماه هم رژیم بگیرم و از ظاهرم ناراضیم و از خودم عصبانی.

صبا پنج‌شنبه 9 آذر 1402 ساعت 16:41 https://gharetanhaei.blog.ir/

خدا رو شکر که پسر کوچولو با مهد کنار اومد و اینجوری خودت هم وقت آزاد بیشتری داری و مادر خوشحالتری هستی.

شاید بد نباشه مثلا یه هفته با قطار بری یه هفته با ماشین. هر چند که اون میزان رانندگی در یک روز واقعا زیاد هست.

اونجا از این سیستم های car pool نیست که با یه نفر دیگه بری و تو هزینه سوخت و ... شریک بشی؟

در مورد کارت و سختیش و ... شاید بعد چند ماه بهتر بتونی تصمیم بگیری و الان هنوز زود باشه.

سلام صبا جان،
اره بینهایت بابت اینکه مهد میفرستیم راضیم، حتی همسر که سخت دلش میومد بچه را بغرسته مهد الان راضیه.
اول از همه بعد یک مدت سوپروایزر گفت هردوهفته باید برم برای میتینگ بعد اخ اخ من یک اپشن ده بلیط ۶۶۰ خریدم برای ده سفرتو ۴۵ روز، دوتا میتینگ کنسل شد، بلط هم نه میشه کنسل کرد نه جابجا کرد، میتینگها کنسل میشد نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت.
درمورد سخای کار هم کاملا درست میگی.

مینو چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 21:11 http://www.ghozar.blog.ir

شک نکن گزینه درست رو انتخاب کردی
من شغلی انتخاب کردم که برام آب خوردنه چون تجربشو دارم ولی حالا روزمرگی اذیتم میکنه و دنبال یه کار جدیدی هستم که خودمو به چالش بکشم

سلام مینو، دیروز بعد اینکه این متن را نوشتم باز راجع به تفاوت دوتا تخصص خوندم و دیگه مطمئنم تخصص درست را امتخاب کردم. هرچند خود این تخصص هم بعدا چند شاخه میشه:)

ربولی حسن کور چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت 16:06 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
به به چه عالی
همه چیز درست میشه کافیه کمی صبر داشته باشید.

سلام
ممنون. امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد