چندوقت پیش در مورد چند عاملی خوندم که رابطه زناشویی را خراب میکنه، دو موردش بچه و مشکلات اقتصادی بود. دوتا مشکلی که هم زمان از یکسال و نیم پیش سر و کله اشون پیدا شد. این تابستون نسبت به تابستون سال پیش بهتر بود، بچه داری خیلی راحت تر شده و ما هم یادگرفتیم چطوری مشکلات بچه داری را حل کنیم. من کار فلوشیپ را دارم و نصف اون استرس بینهایتی که درمورد کارم داشتم رفته. راستین از این هفته کارش تموم میشه و میره رو حقوق بیکاری( حقوق بیکاری مربوط به بیمه شغل نه حقوق بیکاری دولتی). چندماهه منتظر این روزم، راستین خودش جرات کنار گذاشتن این کار نصفه و نیمه را نداشت و دودستی بهش چسبیده بود، شانس اوردیم که شرکتشون برشکست شد و کارمندها را لی اف کرد. خوب از اینجا به بعد فقط زمان مشخص میکنه که اوضاع کار پیدا کردن راستین چطور پیش میره. اما مورد دیگه ای که این چند وقته پررنگ شده بحثهای کوچیک ما سر جزییات هست. ما که همیشه درهر موردی توافق داشتیم و یا راحت به توافق میرسیدیم دچار بحثهای کی درست میگه و نظر من بهتره شدیم. این بحثها میتونه در هرموردی باشه. خلاصه اون نظری که میگفت مشکلات اقتصادی و بچه میتونه رابطه یک زن و شوهر را خراب کنه بنظر درسته. هرچند جوجه ما نقش مستقیمی تو این قضیه نداره. نقش بچه در واقع خستگی بچه داری و انرژی گذاشتن برای نفر سوم و کم اوردن انرژی برای روبراه کردن رابطه دو نفره تو اوضاع پر استرس کاری و اقتصادی هست.