My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

اپدیت کاری

دنبال کار نمیگشتم، تصمیم گرفته بودم برم ایران و بعد سرفرصت دنبال کار بگردم. چندوقت پیش که فقط به چندتا کارگزار خبر دادم و تو یک روز کلی پیشنهاد کاری گرفتم و بعد مجبور شدم عذرخواهی کنم و بگم فعلا جابجا نمیشم درس خوبی بود که بذارم بموقع اش دنبال کار بگردم چون خوشبختانه رزومه خیلی خوبی دارم که پیشنهاد کاری خوب میگیرم( البته بحث اینترویو موفق و گرفتن کار جداست) 

تا دوهفته پیش که اولین شاگرد سابق استاد که سالهاست تو اف دی ای کار میکنه از استاد خواسته بود نیروی خوب بهش معرفی کنه استادم هم ایمیل را برام فوروارد کرده بود که کسی را میشناسی. منم چون خبری از دانشگاه نبود، رزومه ام را فرستادم. دو روز پیش هم مصاحبه جنرالم را با اون فرد داشتم و گفتم دارم دوماهی میرم ایران، و مصاحبه دوم یا قبل یا بعدش که امروز نامه رسمی گرفتم برای مصاحبه تخصصی دوم با بزرگهای اف دی ای تو بخش کلینیکال فارماکولوژی برای همین جمعه که میاد. 
از اونطرف از دانشگاه خبری نبود تا دیروز که رییس تحقیقات نامه زد با کلی توضیح و تفصیل که اگه یک نفر دیگه بجای استادت بعنوان پی ای درنظر بگیریم حاضری با همین شرایط کار کنی( مضمون همین بود اما تو لفافه قشنگ) منم گفت اصلا و ابدا حاضر نیستم یکسال دیگه پست داک بمونم( البته منم تو لفافه). فکر کنم انتظار نداشت دوباره نامه زد دوباره توضیح داد، تشکر کردم گفتم واضح گفتم من دیگه با این گرنت کارم تموم شده و چندتا هم اینترویو داشتم و میخوام برم سراغ کار و زندگی. یکساعت بعد دوباره تلفن زد که متوجه تلفنش نشدم و برام پیام گذاشت که اون و رییس دانشگاه مستقیم با اف دی ای تماس گرفتن و خبرهای خوب دارن و همین امروز یا فردا بیا ببینمت. خلاصه الان تو راهم برم ببینمش. احتمال میدم میخوان پی ای ام کنن و استاد دانشگاه، اما نمیدونم شرایطشون چیه، فقط میدونم بدون من نیم میلیون دلار پول را از دست میدن پس با چنگ و دندون میخوان نگهم دارن. راستش ته دلم خوشحال نیستم، دیگه از این کار خسته شدم اما قبلا هم گفتم استاد دانشگاه شدن فرصتی هست که به سختی به دست میاد، اما ایا من میخوامش؟ حتی اگه فقط یک یا دوسال باشه. 
گزینه کار تو  اف دی ای هم یعنی رفتن از نیویورک و زندگی تو واشنگتن. همه میدونید که من و راستین چقدر نیویورک را دوست داریم و گزینه اف دی ای هم برامون گزینه موقت یکی دوساله میشه. خلاصه تو راهم برم ببینم پیشنهادشون چیه، 
تو این دوهفته اخر به اومدن چقدر برنامه ام فشرده شده و درگیری ذهنی دارم. باید این هفته هم حسابی درس بخونم و اسلاید اماده کنم برای مصاحبه اف دی ای. هفته بعدش هم سخنرانی تو راتگرز. و روز بعدش پرواز داریم برای ایران. 

چرخ بازی داره

امروز دارم میرم برای اخرین ازمایش خرگوشی، اگه ازمایش هم خوب پیش بره میشه اخرین اخرین، قدیمیها شاید یادشون بیاد که چقدر این ازمایش خرگوشی سخت و پر استرسه. خوشحالم که داره بزودی تموم میشه. مگه اینکه…… خوب برگردیم به حدود ده روز پیش که دانشکده فهمید اف دی ای قصد داره گرنت را از دانشگاه منتقل کنه. رییس دانشکده با من میتینگ داشت و من گفتم که دانشگاه ددلاین تعیین استاد جدید را از دست داده، استاد من داره بازنشست میشه و اف دی ای هم داره گرنت را میبره انستیتو دیگه.فقط دیدم چطور رییس دانشکده تعجب کرد، نگران شد، البته حق هم داره بحث نیم میلیون دلاره پول باقیمانده هست. گفت نمیدونسته که داستان از این قراره و گرنه منرا بعنوان استاد تعیین میکردن( بازم بنظرم کوتاهی از استادمه که اوضاع را برای اینها روشن نکرده و پیگیری نکرده بود) خلاصه اخرین خبر اینکه شنیدم خود رییس دانشگاه و رییس تحقیقات مستقیما با اف دی ای میتینگ دارن و دارن پیگیری میکنند ( اینبار من تعجب کردم، معلوم نیست پشت صحنه چه خبر بوده که اینها قضیه را جدی نگرفته بودن یا نمیدونستن) خلاصه ددلاین گذشته اما چون رییس دانشگاه داره پیگیری میکنه برای همین باز نمیدونم اینده کاریم چی میشه. خوشحال میشم استاد نشم و از طرفی میدونم استاد شدن موقعیتی نیست که به  راحتی بدست بیاد و اگه هم شد باید قدردان باشم. هرچند ددلاینها گذشته و کار خیلی گره خورده و بعید میدونم بتونن کاری کنند. 

دیگه اینکه بگم کمتر از یکماه به زمان ایران رفتن ما باقی مونده، حجم کارهایی که باید قبل سفر بکنیم زیاده، مهمترینش همین سخنرانی تو رادجرز هست که چون اولین سخنرانی هست که براش دعوت شدم هم خیلی استرس دارم و هم باید تو این هیری ویری درس بخونم و براش اماده بشم. و تمرین کنم( میدونید که من هنوز مشکل زبان دارم) البته اگه سه روز پشت هم با کسی انگلیسی حرف بزنم زبانم راه میافته . مترو رسید ایستگاه. فعلا  

نکنه مقصر منم؟

انگار وقتی دراتاق بدبیاری باز میشه دیگه هیچی جلوی اومدن سیل را نمیگیره. انقدر تو این چندماهه بدبیاری و اتفاق بد برام افتاده که کم کم دارم به خودم شک میکنم. میدونم که کلا ادم احساسی هستم و سنگینی اتفاقات برای من بیشتره. واضحه ادم وقتی مینویسه اتفاقات را از دریچه چشم خودش مینویسه. ممکنه حتی نیمه خالی لیوان را بیشتر تاکید کنه.

امروز با اف دی ای جلسه داشتیم. بعد از ۵۰ دقیقه پرزنت کردن اخرین ازمایشم، که انصافا نتایج ازمایشهام بخاطر سالها تجربه واقعا زیبا هستند و متغیرش خیلی کمه( اینرا درکمال  صداقت و انصاف میگم) تو ده دقیقه اخر جلسه موقعی رسید که بحث ادامه گرنت پیش اومد، استادم گفت که چون بازنشست میشه سال سوم اپلای نمیکنه و یک اکستنشن دوماهه میگیره. اف دی ای هم گفت شما سال سوم را اپلای کن ما پروژه را میبریم یک انستیتو دیگه، و شما میشی مشاور اونجا. استادم که حسابی سورپرایز و خوشحال شد، من وااا رفتم به معنای واقعی. دلم شکست.  نه بخاطر شنیدن همچین پیشنهاد عالی به استادم، بلکه نادیده گرفته شدن تمام زحماتی که من به پای این گرنت کشیدم. اف دی ای هیچ اسمی ازمن نبرد.کوچکترین اشاره ای به اهمیت کارم نکرد،  کسی که ۹۵٪ کار باهاش بود براحتی نادیده گرفته شد. تازه همزمان اف دی ای ازم خواست یک دوره ازمایش دیگه را هم تمام کنم، هرکدوم این دوره ازمایشها شش ماه وقت میبره. بعد استاد یک چونه کوچیک هم برای من زد خوب یک اکستنشن دوماهه هم داشته باشیم. انگار من قسم خوردم که خودم را وقف ازمایشهای اف دی ای کنم که لطف میکنن دوماه به قرارداد من اضافه کنن برای تموم کردن ازمایشهایی که شش ماه وقت میبره. جلسه تموم شد. نامه زدم به استادم و محترمانه تشکر کردم و گفتم من تا اخر ماه جون‌بیشتر نیستم و دارم میرم. 
به راستین گفتم حتی اگه ایران هم قرار نبود برم و قرار بود بیکار تو نیویورک بگردم هم حاضر نبودم اینهمه خفت را قبول کنم. 
اف دی ای حالا به هردلیل میخواد ( پول ان ای اچ ) گرنت را حفظ کنه و البته مست نتایج عالی این گرنت هست.
استادم هم خرشانس که هم بازنشست میشه هم همه نتایج خوب بپاش نوشته شده هم مشاور گرنت میمونه و حقوق میگیره.
نشستم برای خودم غصه خوردم بعد نشستم با راستین گفتیم که سیستم کاری تو امریکا همینه. راستین مثال دوره دوماهه اینترنشیپ را زد، اون زنک دیوانه که ریسس کوچیکه بود و داد میزد. بعد به این فکر کردم نکنه ایراد از منه! نکنه من انقدر توسری خور و ضعیفم که ادمهای مقابلم هیولا میشن. نکنه رفتار من باعث میشه دیگران ازم استفاده کنن. نکنه سر بزیری و وسواس کار را بنحو احسنت انجام دادنم باعث میشه، به چشم نیام و کسی حسابی رو من باز نکنه. 
خلاصه هرچی هست، اینکه رفتار یا شخصیت من باعث وجود چنین برخوردهایی هست یا فقط افتادم رو دربدشانسی، کاری نمیتونم درموردش بکنم. فقط باید نیمه پرلیوان را ببینم که بتونم از این دوره سخت و پرتنش بسلامت عبور کنم تا روزهای خوب برسه. 

سیل اتفاقات

دارم سعی میکنم به افکارم نظم بدم.

یک سخنرانی تو خرداد تو دانشگاه راتجرز دارم، دیشب که داشتم اسلایدهاش را اماده میکردم چون از قبل باید بفرستم اف دی ای که کلیرنس بگیرم و همزمان رو بخشی از مقاله ای که با یو اس پی( سازمان فارماکوپه امریکا) ( جدیدا عضو داوطلب فارماکوپه شدم) کار میکردم و به خودم بد و بیراه میگفتم که چرا هی داوطلب برای اینجور کارها میشم و چرا میرم دنبال دردسر و نون و اب ساده ام را نمیخورم که امروز صبح بلاخره جوابی از استادم گرفتم.
جدیدا دوتا ایمیل جداگانه بهش زده بودم که جواب نداده بود، ایندفعه زیر ایمیل نتایج ازمایش باز ازش درمورد اینده کاریم پرسیدم و موبور هم تو اون ایمیل پیوست بود( بله حضور موبور میتونه کمک کنه استاد جواب بده) 
گفت که جوابی از دانشگاه برای سال دیگه(سال گرنتی ما از جولای شروع میشه) نگرفته. و خوب ما تا اخر بازنشستگی من که اخر اگوست هست میریم رو اکستنشن امسال. ( اینجا هراموجی که دوست دارید میتونید برای حال من تصور کنید)
بهش جواب دادم، من مخالف اینرا از دانشگاه شنیدم و اونها گفتن که شما تمایل به انتقال گرنت ندارید( بهتر بود میگفتم یادت رفته اون جلسه که با رییس تحقیقات و اون سرمایه گذار که نماینده رییس دانشکده بود بصورت تند و زشتی گفتی من نمیدونم کی بازنشست میشم و این گرنت مال منه و قابل انتقال نیست!) دیگه بهش گفتم بعید میدونم دانشگاه قرارداد منرا از جولای تا اخر اگوست فقط برای دوماه تمدید کنه و عملا من اخر ماه جون تمومم. اگه راهی برای پرداخت حقوق من تو این دوماه داری بسم الله و گرنه بعد از ماه جون من بدون حقوق کار نمیکنم.
اینها چیزهایی بود که گفت و من نوشتم اما حقیقتش بشدت جا خوردم. استاد کثافت من هیچوقت روشن نکرد که اکستنشن سال دوم فقط برای دوماه تا زمان بازنشستگی اش هست. وقتی من میگفتم تکلیف منرا روشن کن. میگفت به اندازه کافی پول از گرنت  مونده که ما حقوق تو را پرداخت کنیم! اما هیچوقت نگفت اگه بازنشست بشه عملا کار من هم تمومه. خلاصه با اینکه خیلی تلاش کردم که بتونم اینده کاریم را روشن کنم همه چی به بدترین وضع ممکن و لحظه اخری مشخص شد.
چیزی که مسلمه کار من تا اخر ماه جون هست بذار به تاریخ ایران بگم میشه ۹ تیر. خوب این وسط من یک سفر یک ماه و نیمه از اواخر خرداد تا وسطهای مرداد به ایران دارم که نمیشه عقب انداخت( عروسی خواهرمه که سالهاست بخاطر من عقب انداخته تا من بتونم توی مراسم و کارهاش باشم).  یک سخنرانی ۱۶ خرداد دارم. و امتحانهای راستین هم هنوز کامل نشده و از اواسط اردیبهشت تازه شروع میکنه به کار پیدا کردن. البته خودم هم از امروز باید شروع کنم به کار پیدا کردن. اما ممکنه شهرهای مختلف کار پیدا کنیم، مثلا راستین نیویورک من نیوجرسی. پس یک کدوم باید صبر کنیم محل کار اون یکی مشخص بشه( بهتره من صبر کنم چون دست من برای کار بازتره، نسبت به راستین که اولین کار رسمی اش تو امریکا میشه) و مرحله مهم بچه دار شدن هم هست که با نظر پزشک مراحل را بعد سفرم به ایران گذاشتم خلاصه سعی میکنم استرس و اضطرابم را کنترل کنم. خصوصا بعد از بچه دار شدن که باید دوره کم استرسی را داشته باشم. پووووف. جدا شما بودید و اینهمه برنامه با هم پیش رو داشتید چیکار میکردید؟ چاره ای نیست. چه بخوام چه نخوام اتفاقات با هم همزمان شده. میرم تو دلش و یکی یکی تمومش میکنم

اپدیت

خودم را داشتم برای کار استادی اماده میکردم که دیدم دیگه اخرهای ماه اپریل هست و قاعدتا اگه خبری بود باید تا الان نامه ای از دانشگاه میگرفتم، ایمیل زدم به دین تحقیقات که چه خبر، گفت دیروز جلسه داشته با رییس دانشکده و اونهم با استادت جلسه دیگه ای داشته و استادت گفته که گرنت قابل انتقال نیست. بعد شروع کرد از تجربه خودش بعنوان پست داک گفتن و اینکه من رکامندیشن لتر میخوام حتما بهش بگم و فلان استاد خفن فارماکوکینتیک دانشگاه هم خیلی ازت تعریف میکنه و ما بهت معرفی نامه خوب میدیم و حتی اگه میخوای بری پست داک دانشگاه کلمبیا حمایتت میکنیم و از این حرفها، عملا میگفت اگه استادت ازت حمایت نمیکنه ما هستیم…. دم دین تحقیقات گرم. البته فکر نکنم برای گرفتن کار صنعت مشکلی پیدا کنم. 

فقط واقعا من استادم را نمیفهمم. یعنی اگه جلسه قبلی را خودم نبودم که چطور منفی و با شدت همه پیشنهادها را رد کرد و بعد یک ماه بعد خودش افر میداد که باید منرا بگیرن، حرف رییس تحقیقات را باور نمیکردم، میگفتم حتما اشتباه میکنه اما متاسفانه مشکل از استادمه. میدونید من فکر میکنم انقدر همه چیز را میخواد تو اب نمک نگه داره و انقدر تو فکر اینه کوچکترین منفعتی را از دست نده، که کارهاش عجیب میشه، چون میخواد هیچ کس از تصمیمش و نیت اصلیش با خبر نشه و براش اینده کسی که پنج سال براش کار کرده پشیزی ارزش نداره.  
خلاصه بهش ایمیل زدم داستان اینجوریه و شنیدم که شما گفتید قصد انتقال گرنت را ندارید. الان که تو ایتالیا وقت خوابه، تا ببینم فردا چی جواب میده و یا اصلا جواب میده چون خیلی اوقات جواب نامه ها را نمیده و هیچی نمیگه.
با این جریان چیزی که به احتمال زیاد مطمئنم اینه که خودش یا برای سال سوم اقدام میکنه یا درخواست ادامه تحقیقات همین سال دوم را میکنه یعنی ادامه پست داک من. و بعد باید ببینم اف دی ای موافقت میکنه یا نه.
و من هم فعلا با همین شرایط تا جاییکه بشه میمونم چون این شرایط برای زندگی شخصیم بهترین شرایط هست. خلاصه با این خبر نه جا خوردم و نه تعجب کردم.  
خلاصه میبینید چقدر اوضاع بلاد خارجه قاطی پاتی هست. میبینید هنوز بعد هفت سال از دوماه اینده ام خبر ندارم و درعین حال دوماه پرکاری پیش رو دارم:)