قول داده بودم یک پست از بچه بنویسم پس این پست مختص شما :)
اومدن بچه زندگی را کامل عوض میکنه و خیلی مهمه که امادگی اش را داشته باشی و درواقع تصمیم داشته باشی که بچه دار شی. همینطور که ازدواج موفق از شرایط اقتصادی و رابطه قوی زن و مرد یا پارتنر تاثیر میگیره. بچه داری هم تا حد زیادی با شرایط خانواده تغییر میکنه. کلا اگه تصمیم به داشتن بچه دارید و وضع اقتصادی خوب و قابل اعتماد و رابطه محکم و خوبی با همسرتون دارید بچه دار شید. مسلما زندگی مادر یا پدری که پرستار یا کمک حال داره و خواب کافی میگیره و خوب استراحت میکنه با زندگی اونی که نداره خیلی فرق داره. زندگی اون مادر و پدری که رابطه اشفته ای دارن روان و شخصیت اون بچه را برای همیشه تغییر میده. پس خیلی مهمه که رابطه قوی و زیبایی با همسرتون داشته باشید و بچه دار شید. مورد دیگه اینکه ایا هردو زن و مرد یا پارتنر حاضر به قبول مسئولیت هستن؟ ایا هردو مسئولیت میپذیرن و سهم قوی در بچه دار قبول میکنن. نسلهای قبل ما حضور پدر در بچه دار ی به تامین مالی منتهی میشد اما با حضور تکنولوژی و اگاهی جامعه نقشهای سنتی کمرنگ تر شده، ادمها اگاه تر شدن و و پدر و مادر هردو در بچه داری سهیم هستن واین خیلی مهمه، هم برای مادر و هم خود بچه.
خوب به فرض داشتن همه این شرایط و تصمیم به بچه دار شدن سوال اینه بچه خوبه؟ بچه دار بشیم یا نه؟
بنظرم جواب این سوال تو هردوره ای از بچه داری و بسته به شرایط و شخصیت ادمها فرق میکنه.
بچه داری بخصوص بچه اول تا سه ماهگی خیلی سخته. عمده سختی بخاطر کم خوابی هست، سه تا شش خیلی بهتر میشه روتین کار دستت اومده و بچه ها بیشتر میخوابن و درمتیجه تو هم بیشتر میخوابی، شش ماهگی بچه ها میشینن و شروع به خندیدن میکنن و نیازشون به بزرگترها کمتر میشه و یواش یواش خستگیها کمتر میشه. کلا هرچی جلوتر میره بچه داری راحت تر میشه و بچه مستقل تر میشه و بیشتر زمانهایی برای خودت و خودت بودن داری. اما حالا فکر کن وضعیت اقتصادی خوبی نداری. فکرت اشفته هست. همسرت مشکل داره، روانت بهم ریخته هست، همه این سختیها ده برابر میشه. یا مادری را میشناسم که تو دوران بارداری پشیمون شد، بچه دومش بود اما دیگه صبر و حوصله نداشت. و متاسفانه زندگی خودش و اون بچه را جهنم کرد.
از اون طرف مادرانی را هم میشناسم که با اومدن بچه، میگن یادمون نمیاد زندگی قبل بچه چطور بود، بچه مرکز دنیای منه و زندگیشون حول اون بچه میچرخه. اولی که وحشتناکه و وای به حال اون بچه که تبدیل به چه ادم ضعیف و بی اعتماد به نفس و مضطربی میشه وشخصا اون گروه دوم را هم درک نمیکنم و بنظرم اون طرز فکر درست نیست.
در کل بچه خوبه یا بد؟ باید ببینی چی از زندگی میخواهی؟ حرفی که تو ذهن من میاد اینه اگه از زندگیت راضی هستی اگه نمیخواهی شب تا صبح و صبح تا شب بدوی و مسئولیت بی پایان داشته باشی بچه دار نشو. اما اگه دنبال تغییری. اگه میخواهی مدل دیگه ای از زندگی را تجربه کنی و همه اون شرایط را هم داری، خدا قوت پیش برو
آسمان من واسه پسملت ضعف
من واسه پسملت غش
من واسه پسملت اب قند لازم
اینقدر دوسش دارم
جونه دله
جونه دله
یعنی شاید الان بگی به به چه خواننده هایی داریم ولی واقعا اگه تو و راستین تا اخر عمر قهر هم بمونید آقا هیچ مهم نیست چون این پسمل این جیگررررره من ارزششو داشت
خیلی دوسش دارم خیلی خیلی خیلی خیلی
ماشاء الله
وااای نازی چقدر خندیدم







برای خودت
خدای من تو چقدر عشقی،
چقدر انرژی مثبتی.
انصافا خیلی بچه خوب و کمی شیطون و بامزه ای هست.
جیگرمامان و باباشه
و
آسمان عزیز خیلی وقته کامنتی نداشتم ولی به عنوان یه دنبال کننده سالهای خیلی دور میخواستم بگم طاقت بیار خسته ای و این خستگی با داشتن بچه کوچیک و وضع مالی ناجور صد برابر میشه. به عنوان یه دوست میخواستم روزهایی را بهت یادآوری کنم که راستین به خاطر تو همه چیزش را رها کرد و به دنبالت اومد زمانی که مدتها درگیر همونکار جنرال بود تا تو به هدفت برسی تمام روزهایی به خاطرت تو خونه کوچیک با اون هم خونه های کثیف ظرف شست و مرتب کرد تا تو راحت باشی زمانی که خودش دلش نمیخواست بچه داشته باشه اما به خاطر تو کلی هزینه و مراحل پزشکی را طی کرد و مطمئنا تویی که جبران کردی میخوام بگم شما فقط همدیگه را دارید بچه بزرگ میشه و میره دنبال زندگی خودش و هیچ وقت هیچ وقت درد و رنجهایی که شما با همکشیدید را نمیفهمه واصلا درک نمیکنه راستش یه بار گفتی به دعا اعتقادی نداری اما من میگم تا نخواهی و دعا نکنی و به جایی از نظر قلبی وصل نباشی انگار اون پیوند به وجود نماید شما هنوز همدیگه را دارید پس ادامه بده و حالا تو همراه باش هر چند هستی نذار خسته و ناامید بشید مراقب هم باشید که حالا حالاها کار دارید تازه اول بچه داریه و بچه به پدر و مادری شاد و محکم نیاز داره بچه خوب با پدر ومادرهایی که حامی و پشتیبان هم هستند درس میگیره و رشد عاطفی اجتماعی پیدا میکنه اوه ه ه ه پسر هنوز کلی کار داره چشمبه هم بزنی داری دنبال دبیرستان خوب میگردی و چالشهای جدید .
مراقب خودتون باشید تودیگه میدونی اونجور نموند اینجور هم نمیمونه
رویا پستت را با دل خوندم، مشخصه سالها با منی. ای کاش تو دنیای واقعی با هم دوست بودیم چقدر دلم همچین کسی را میخواد که من و ما را و زندگیمون را بشناسه. چقدر دلم یک دوست صمیمی مثل خودت میخواد.
حرفهات کامل درسته. راستین خیلی خیلی فداکاری کرد. اگه من قصد مهاجرت کردم همراه شد اگه سالها درس خوندم کار جنرال کرد و وقتی بچه خواستم با اینکه نمیخواست باز هم گفت اگه میخواهی مادرشی حق تو هست و همراهی کرد و انصافا الان هم بهترین پدر دنیاست.
نمیدونم چی بگم چطور بگم. پارسال خیلی خیلی سال بدی بود. یعنی فشار روحی پیدا کردن کار ورای توانایی من بود. بشدت خراب کرد. حال من را، رابطه من و راستین را. امسال هم همچنان سال سختیه. مدتها از راستین عصبانی بودم. یک جورهایی از همه چیز عصبانی بودم. خشم زیاد. الان خشمه تبدیل شده به دل شکستگی زیاد. گهگاهی مشاور میرم و توصیه میکنن مشاور ازدواج بریم. اما نرفتیم. هزینه، حوصله و مهمتر اینکه انگار انتقام تمام این حال خرابیها تمام کاستیها تمام ناامیدیها باید از رابطه امون گرفته بشه. نمیدونم چطور بگم.
در مورد پسرک. پسرک خیلی شاده. من و راستین با هم دعوا نمیکنیم که رو پسرک تاثیر بگذاره. ما مثل دوتا هم خونه یا پدر و مادر دیگه هستیم. فقط اتاقهامون جداست و قلبهامون دیگه برا هم نمیتپه. یا کم میتپه.
اما بقول خودت اونجور نمیمونه اینجور هم نمیمونه. مرسی از کامنتت رویا جان
سلام
دیگه از ما که گذشت اما مطلب جالبی بود ممنون
سلام
مرسی از توجهتون