My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

تنهاییم

چندوقت پیش داشتم به همسرم غر میزدم که باید دایره دوستهامون را بزرگتر کنیم و من احتیاج به رفت و اومد دارم، همسر گفت میفهمم چون تو اون نیاز به معاشرت ادمهات توی محیط کارت برطرف نمیشه درحالی که من با ادمهای مختلف برخورد دارم و خونه برام محل استراحته، حرفش تلنگری بود که متوجه بشم راست میگه، چندسالی بودهرروز دانشگاه میرفتم، از صبح تا شب با موبور و‌بقیه بچه هامشغول کار و تحقیق و بگو‌ و بخند بودیم، من و موبور بخاطر گرنت روزی ۸-۱۰ ساعت کار میکردیم اما بچه های دیگه هفته ای یکی دوبار چندساعت میمودن ازمایش های تزشون را میکردن و میرفتن، موبور پارسال تابستون رفت شهرشون بوستون و از فوریه هم کار تو هاروارد را شروع کرد، بعد از اون بچه های دیگه بودن اما فقط من بودم که مرتب و هرروز میرفتم ، کم‌کم‌ با رفتارهای نادوست دعواها شروع شد، کرونا اومد و یکی دونفر فارغ التحصیل شدن، الان که نگاه میکنم عملا از این تابستون که دوباره به لب برگشتم تنها کسی هستم که بیشتر روزها تنها از صبح تا شب کار و تحقیق میکنه، و همین علت افسردگی و دلگیری پنهان من هست، من معاشرت با ادمها و محیط شاد را دوست دارم. واقعیت اینه دلم برای روزهای شاد قدیم تنگ شده اما زندگی هیچوقت ثابت نیست و تغییر میکنه ادمها میان و میرن و امیدوارم ادمهای جدید و دوستهای خوب جدید تو زندگیم قرار بگیرن. از اونطرف الان فقط دو‌خانواده هست که ما اوقاتمون را باهاشون میگذرونیم، بخاطر کرونا و متاهل شدنشون و تغییر کردن رفتار ادمها اونها را هم کمتر میبینیم، برای همین دلم  بد برای معاشرت لک زده، اصلا همین تنهایی و‌خالی بودن دور و برمون هست که باعث شده جدیدا به فکر افتادم بعد پست داک بریم، لس انجلس. اونجا جمعیت ایرانیها بیشتره، درسته من اصلا اهل مهمونیهای بزن و برقصی ایرانی نیستم( نمیدونستم چه جوری میشه توصیف کرد) اما رفت و امد و مهمونی را دوست دارم و واقعیت اینه کمی هم تجملات را میپسندم، اما خوب راستین نیویورک را خیلی دوست داره، با اینجال موافقه که خونه های نیویورک خیلی کوچیکه. یادتونه پارسال دوماهی برای اینترنشیپ نیوجرسی زندگی کردم، جالبه نیوجرسی باوجود خونه های خیلی خوشگل وسط جنگل و دارو درخت، خیلی بنظرم کسل کننده رسید. البته از حالا تا پایان پست داک من یعنی سه سال دیگه و یک مهاجر نهایتا میتونه زندگی شش ماه تا یکسالش را پیش بینی کنه. پس ببینیم دست روزگار برامون چی تو چنته داره

گزارش ماهانه

یک گزارش روزانه یا بهتره بگم ماهانه بدم ببینیم کجای کارم؟

سلام به همه شما، بعد از حدود یک ماه دارم میرم دانشگاه، تو فرصتی که تو قرنطینه کرونا بودم تزم را کامل کردم و فرستادم برای ریوو به استادم، هرچند با استاد کمال گرای من، انتظار هفت هشت باری رفت و برگشت تز را دارم. البته راستش دفعات قبل حتی برای پراسپکتس جرات نمیکردم بشینم بحث و استدلال کنم، اکثر مطالبم روش و نتایج بود و یک بخش کوچیک بحث داشت( چون پیش دفاع بود قابل قبول هم بود چون ازمایشها کامل نبود که بشه نتیجه گیری کرد) ایندفعه دلم را زدم به دریا و شروع کردم به نوشتن، اما از اونجا که تز من بقول استادم سه برابر یک تز عادی بود، برای هر نکته یک یا دوخط نوشتم درصورتی که اگه مثل همکارم موبور یک پاراگراف مینوشتم میشد ۲۰۰-۳۰۰ صفحه تز، شاید هم اصلاحیه هایی که بخورم همین باشه که بیشتر توضیح بدم و بسط بدم که اونوقت گاوم زاییده، خوب فکر کنم دوماه اینده تا موقعی که دفاع اخرم رابکنم و فصل phd را ببندم از این موضوع بیشتر بشنوید، 
پ.ن. اولین سری اصلاحیه ها اومد، به روش یا همون متد گیر داد و‌گفت باید خیلی خیلی بیشتر بنویسی:) گیر خوبی بودبهتر از بخش بحث هست:))
دیگه اینکه برای opt دارم اقدام میکنم البته همزمان با پروسه گرین کارت، چون بعد فارغ التحصیلی اگه اجازه کارمون نرسه باید در عرض ۶۰ روز از کشور خارج بشم و چون ممکنه کارت اجازه کار گرین کارت تا اون موقع نرسه بهتره کارت opt را داشته باشم.
از راستین هم بگم که داره کارهای مرحله دوم گرین کارت را میکنه و تا دوهفته دیگه کارهاش تموم میشه و میفرسته برای فایل کردن، بنده خدا کرونا خیلی اذیتش کرد، درسته کارش به بستری نکشید اما اسمی  داشت که اسپری نمیزد و الان شده برونشیت و روزی چندبار باید اسپری بزنه، کارهای درمان پسا کرونا هم به کارهاش اضافه شده.
پ.ن، بعد از یک هفته، حالش خیلی بهتره و کمتر اسپری احتیاج داره و مهمتر بینهایت روحیه اش زیرو رو شده و با امید کارهای 485 را پیش میبره 
دیروز رفتیم نوبت دکتر بگیریم، برای اسم راستین و برای شونه درد مزمنی که من دارم( بخاطر فشاراوردن به مفصل شونه ام موقع اماده سازی سمپلها تو ازمایشهای خوکی که دوسال پیش داشتیم) بعد نمیدونم چی شد منشی برگشت از راستین پرسید خانمتون انگلیسی بلده؟ راستین از دیروز ناراحته و ازم خواسته روی زبان محاوره ام بیشتر کار کنم. حقیقتش از پارسال که موبور فارغ التحصیل شد، یک هندی هم داشتیم که امسال فارغ التحصیل شده و من موندم و سه تا ایرانی دیگه تو لبمون، ایکا، نادوست و یک دختر ایرانی دیگه که داره داروسازی میخونه و تو ازمایشها بمن کمک میکنه و البته هندی امریکایی خل و چل که بعد اون داستان بهتره باهاش هم کلام نشم. خلاصه عملا من درهفته حتی ده دقیقه هم انگلیسی حرف نمیزنم بجز زوم میتینگهایی که با استادم دارم، فکر میکنم باید یک فکری بحالش بکنم مثلا معلم خصوصی بگیرم یا یک گروهی پیدا کنم که هفتگی قرار میذارن و حرف میزنن ( البته چون هدف را دقیق تعیین نکردم ممکنه بره تو لیست بیخیالی)  قبلا گفتم اما راستین سه ماه ایران زبان فشرده رفت ( همین) و حقیقتش محاوره اش و لیسنینگ و حتی خوندنش بهتر از منه. اما مدرک ایلتس یا تافل نگرفت و‌الان یکی از مدارکی که برای ۴۸۵ لازم داریم مدرک زبانه، بخواد هم امتحان بده تا اولین نوبت را بگیره و جوابش بیاد حداقل سه ماه زمان میبره، خلاصه داریم با یک مدرک زبان فرانسه که از زمان کانادا رفتنمون داشت جلو‌میبریم امیدوارم rfe برای تهیه مدارک بیشتر نخوریم. 
اگه همه کارها خوب پیش بره میتونیم برای بعد فرودین یا اردیبهش ایران بیاییم، هر چند من باید خیلی زود برگردم.
دیگه اینکه مادرو‌پدر و خواهر من ویزای توریستی کانادا را دارن اما چون‌ من اجازه سفر نداشتم هربار میرفتن کانادا من نمیتونستم برم دیدنشون، به خودشون هم ویزای امریکا را ندادن تا بیان دیدنم، امسال اگه موفق بشن برن کانادا( بخاطر کرونا ممکنه نشه) قصد دارم حتما دو باری بهشون تو‌مدت اقامتشون سربزنم. 
اینم تا اینجای زندگی من

سالها

همه جا خداحافظی از سال نحس ۲۰۲۰ و خداحافظی باهاشه، اینکه سال ۲۰۲۰ سال بد و سختی برای زمین و ساکنان دوپاش بود حرفی نیست اما سوال اینه ایا سال بدی هم برای شما بود؟ 

داستان اینه هرسال اتفاقات بدی سراسر جهان میافته، اتفاقاتی که بسیاریش از کنترل من و شما خارجه، مثل جنگ و مریضی و مرگ، اما ایا میدونید شما وظیفه مهمی بر عهده دارید، بنظر من وظیفه هر فردی، خودش هست، ما درمقابل خودمون تعهدی داریم، اینکه با وجود همه سیاهی ها همه تلخیها همه سختیها یک نفر را شاد نگه داریم، به یک نفر امید بدیم و زندگی را براش قشنگ و شاد بسازیم اون هم خومونیم، کرونا این طرف دنیا هم اومد، سختیها و ممنوعیتها و ترس هاش به این جا هم رسید، اما سال نحسی برای من نبود، حقیقتش خیلی هم خوب بود، دوران قرنطینه من و همسرم فرصت بیشتری برای کنار هم بودن داشتیم، با فراغ بال و بدون بدوبدو و ترس از وقت، فیلم دیدیم، دوچرخه سواری کردیم و وقت گذروندیم، من کمی از وقتم را برای یادگیری علمی گذروندم و پیش دفاعم را انجام دادم و اماده فارغ التحصیل شدن شدم و مهمتر از اون بهترین خبر مهاجرتمون را ساختیم. نمیگم با اخبار بد ناراحت نشدم، من هم از تمام مرگها و دردهایی که به مردم مظلوم ایران تحمیل شد سوختم اما مقصر کنار هم بودن  عدد ۲ و صفر نیست، قرار نیست با اومدن عدد یک ظلم بشریت به خودش تموم بشه. تا جهان بوده ظالم و مظلوم تو جهان بوده، اما نباید باعث بشه تعهدمون را نسبت به خودمون فراموش کنیم، اگه تک تک ما ادم شادی باشیم اگه یادبگیریم شاد زندگی کنیم این شادی به فرد شما محدود نمیشه بزرگ میشه و برمیگرده و باز شما را یکجای دیگه دراغوش میگیره. چندساعت دیگه سال ۲۰۲۰ هم تموم میشه، اما بیایید همین ساعتها را بشادی تموم کنیم و با لبخند و‌یک دل شاد ۲۰۲۱ را به انتظار بشینیم و شاد بسازیمش 
از افاضات اینستا

I-140

سلام سلام، احوال همگی، چندروزی به کریسمس سال ۲۰۲۰ مونده، یا بهتره بگم شروع سال ۲۰۲۱. خوب همینطور که میدونید هفته پیش یک خبر خیلی خوب من و راستین گرفتیم، قبلا همیشه راجع به روزی که گرین کارت بگیریم حرف میزدم اما بقول راستین دیگه بجای رویا پردازی میتونیم از واقعیت حرف بزنیم و براش برنامه ریزی کنیم، خوب تا هفته پیش ما حکم مسافرهایی را داشتیم که چمدونهامون همیشه اماده بود، اینجا زندگی میکردیم اما فقط مسافری بودیم که برای مدت محدودی میتونست اینجا باشه، من تحت ویزای دانشجویی اجازه کار داشتم و راستین اجازه کار نداشت، به این معنی که نمی تونست حقوق بگیره و در واقع پولی به حسابش ریخته بشه، کارهای جنرال با دستمزد روزانه ساعتی ۱۰ دلار هست درصورتیکه کار معمولی ساعتی ۱۵-۴۰ دلار حساب میشه، از هفته پیش به این مسافر گفتن اگه شما برای گرین کارت اقدام کنید واجد شرایط حساب میشید، الان دیگه میتونیم چمدونهامون را بذاریم زمین و با خیال راحت برای گرین کارت اقدام کنیم، میتونیم برای اینده امون برنامه ریزی کنیم نه خیالبافی، راستین که اجازه کار نداشت تا چندوقت دیگه میتونه رزومه به شرکتها بفرسته و برای کار درخواست بده، تو این مدت کلی پیشنهاد شراکت گرفته بود که همه را رد میکرد سراینکه اجازه هیچ داد و ستدی نداشت یا میتونه شرکت خودش را دراینده بزنه و کارهای مورد علاقش را انجام بده، الان وقتی هست که میتونه درمورد اینده اش فکر کنه و مسیری را انتخاب کنه و جلو بره، دیگه اینطور نیست که فقط خیالبافی کنه یا به اینده نامعلوم موکول کنه. از روش اقدام برای گرین کارتمون هم بگم. من از طریق niw-eb2 اپلای کردم، که شامل دو پروسه هست. i-140 که مرحله ای هست که میگن شما واجد شرایط هستید یا نه و i-485 که مدارک میفرستید تا گرین کارت بهتون بدن. درواقع تو مرحله اول شما ادعا میکنید که کار و تحقیق شما بدرد امریکا و جامعه جهانی میخوره و ضامن خودتون میشید و میگید با این حساب به من گرین کارت بدید چون من بدرد امریکا میخورم .

خوب برای اثبات ادعا هم مقاله هاتون را لیست میکنید و سایتیشنهای مقاله ها را نشون میدید و حتی میگید ببینید چه کسانی کار و تحقیق منرا سایت کردن، پس کار من بدرد محققها میخوره، خوب میدونید که من تا الان ۴ تا مقاله با fda دارم اما کلیرنس fda خیلی طولانیه چون هرجمله و کلمه ای براشون بار حقوقی داره و شرکتها خیلی راحت میتونن با استفاده از هرجمله این مقاله از fda شکایت کنن و کلی پول به جیب بزنن پس fda با احتیاط همه متن و جملات را باید برسی کنه و‌همین باعث شده تا الان این پروسه ۳/۵ سال طول بکشه، البته یکیش جدیدا ازاد شده و فرستادیم برای مجله( ژورنال) که چاب بشه. خلاصه روزی که من برای i-140 اقدام کردم یک مقاله هم نداشتم که هنوز هم ندارم، یک وکیل پروندم را قبول کرد ودرعوض یک نامه از دایرکتور بخش ژنریک fda گرفتم که از من و اهمیت کارم در اینده صنعت داروسازی میگفت که چطور این تحقیق دراینده میتونه بیلیونها دلار به این صنعت کمک کنه، اما حقیقتش یک وکیل معروف وسرشناس پروندم را قبول نکرد و گفت افیسرها فقط و فقط مقاله و سایتیشن براشون مهمه و احتمال ریجکت شدن پروندت زیاده، اما یک وکیل دیگه پرونده را قبول کرد، اواخر دسامبر تا ژانویه قرار بود جواب پروندمون بیاد. من میگفتم احتمالا rfe میخوریم به این معنی که میگفتن خوب مدارک بیشتر ارایه بدید، مثلا بگید تو این ۷-۸ ماه از زمان شروع پروسه ایا مقاله اتون از کلیرنس fda دراومده؟  که خودم را اماده کرده بود بگم یکیش درشرف ازاد شدن هست، گرنت جدید گرفتیم و پست داک هم استادم بهم پیشنهاد داده اما خوشبختانه تو نیمه دسامبر مستقیم پرونده ام قبول شد و گفتن شما واجد شرایط گرین کارت هستید، حالا از اون روز مرحله دوم را شروع کردیم یعنی در حال اماده کردن مدارک برای فرستادن به اداره مهاجرت هستیم. مدارک که برسه اداره مهاجرت کارت موقتی به اسم کومبو کارت برامون صادر میشه که اجازه سفر و کار داریم تا چندماه بعدش مصاحبه بریم و انگشت نگاری کنیم و خود کارت صادربشه. ما هم داریم خودمون را اماده میکنیم بمحض رسیدن کمبو کارت به ایران سفر کنیم، همینطور که میدونید متاسفانه پدر راستین خیلی مریضه و راستین باید زودتر بره و پدرش را ببینه و مدتی پیششون باشه و کمی جبران زمان با هم بودنی را که از دست داده بکنه. داریم برنامه ریزی میکنیم که حدود عید بیاییم ایران، من تا اون موقع دفاعم را کردم و پست داک را هم شروع کردم و احتمالا فقط ۳ هفته بتونم بمونم، شاید هم کمتر چون بشدت کارهای گرنت سر کرونای من و قرنطینه بودنم عقب افتاده، اینهم از توضیحات مفصل پروسه امون. جمله اخر اینکه ما هنوز از خوشحالی رو هوا بسر میبریم:))