My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

سال جدید میلادی

هفته شلوغی درپیش داریم، البته یک هفته شلوغ معمولی.  هفته دیگه قراره اخر هفته بریم مونترال. چهار روز درسردترین فصل سال به یکی از سردترین شهرهای کانادا. خواهرم ساکن ونکوور شده اما هنوز نمیتونه بیاد امریکا و از اونجایی که دلش برای دیدن پسرک یک ذره شده تصمیم گرفتیم همه خونه برادرم مونترال جمع بشیم. چرا ما نرفتیم ونکوور؟ حوصله ۶ ساعت سفر هوایی را با بچه نداشتیم و گفتیم با هواپیما میریم مونترال که یکساعته اما بعد برنامه را تغییر دادیم به زمینی!!! کل سفر و تصمیمات کاملا یکهویی و بدون فکر شد، یک جورهایی فقط برای اینکه خواهرم پسرک را تو این سن و سال ببینه، چون احتمالا بزودی پسرک شروع به راه رفتن کنه.

زندگیمون تقریبا افتاده رو روتین، تعطیلات خیلی خوبی داشتیم و خانواده برادرم پیش ما بودن و درکنار خانواده بودن خیلی چسبید. زندگیمون از وقتی پسرک مریض نیست خیلی خوب و شیرین شده. کلا پسرک بچه اروم و خوبیه و همه دوستش دارن و ما هم بخاطر داشتن بچه خوب و شیرین سپاسگزاریم.
من یواش یواش دارم کار را یاد میگیرم بعنی درواقع باید بگم برنامه های جدید. مثل R، دوتا برنامه نرمافزاری برای شبیه سازی عملکرد دارو دربدن ،  که یکیش کاملا به کدنویسی احتیاج داره و من هربار میگم چرا تو مسیری افتادم که احتیاج به اینهمه یادگیری داره اونهم یادگیری چیزی که دوست ندارم( کدنویسی) یک جا باید مسیرم را تغییر بدم و برم تو مسیری که دوستش دارم.( همین شبیه سازی اما با برنامه هایی که کدزنی نخواد!)  با دوستم ایکا حرف میزدم و تشویق میکنه برم صنعت. هرچند الان زوده و حداقل شش ماه باید اف دی ای باشم و چیز یاد بگیرم. جالبه هرکدوم از بچه های ازمایشگاه یکجا و توی بک تخصص افتادن. من رفتم سمت مدل سازی که اصلا تصورش را هم نمیکردم. 
داشتم میگفتم بنظر زندگیمون اروومه اما درواقع یک چیزی سرجاش نیست و من استرس دارم اسن استرس باعث شده که پرخوری عصبی داشته باشم و بجای وزن کم کردن وزن اضافه کنم. تا حالا به شما نگفتم اما یکی از بی اراده ترین ادمها تو رژیم وورزشم. حالا باز دوباره یک دوره ورزشی نوشتم شاید ورزش کنم و از این اضافه وزن و قیافه ای که دوست ندارم دربیام.
راستین هم باز شروع کرده رو رزومه اش کار کردن. شرکتشون روز به روز بدتر میشه. حقوقها و مزایا را کم کردن، ساعتهای کاری را دست کاری میکنن و دیگه جای موندن نیست. خلاصه زمان تغییر کار برای راستین رسیده اما احتمالا یک شش ماهی زمان ببره، البته اگه درست پیش بره. 
یک کم هم رابطه من و راستین از مدل همسری دراومده شده هم خونه ای. بچه داری و حضور پدر و مادرم برای چندماه روی رابطه ما تاثیر گذاشته و هنوز نتونستیم اون پیوند قوی را ایجاد کنیم. با هم زندگی میکنیم حرف میزنیم کارهای پسرک را انجام میدیم اما انگاری شدیم دوتا هم خونه، دو تا دوست. 
وضع مالیمون هم که رو لب مرزه. هم من باید از این فلوشیپی دربیام هم راستین باید کار تخصصی پیدا کنه. چاقی، اضافه وزن،،، و همه اینهاست که یک استرس پنهانی را ایجاد کرده. 
پ. ن. کلی کامنت از قبل مونده ، جواب میدم:)
نظرات 5 + ارسال نظر
زری.. دوشنبه 18 دی 1402 ساعت 09:25 https://maneveshteh.blog.ir

انشالله سال ۲۰۲۴ این مشکلات هم برطرف میشه:)

فقط باید بگم ایشالله.

مینو یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 22:12 http://www.ghozar.blog.ir

به پنج سال بعد فک کن که همه اینا حل شده و با یه هیکل خوشگل و بدن سالم داری میری تو افیست واسه کار دلخواهت

من هر وقت استرس و نگرانی داشتم از شیوه پنج سال بعد استفاده میکنم

خدا از دهنت بشنوه مینو جان، حقیقتش من فکر میکردم مشکلات کاری ما دوسال پیش حل میشه. ولی متاسفانه تا الان کش اومده. دیگه گذاشتم به حال خودش. راستش خیلی امید ندارم ۵ سال بعد اوضاعمون خیلی از حالا متفاوت شده باشه

سما یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 18:00

عزیزم
زندگی ماها که در سنین بالا مهاجریت کردیم، همیشه لبه مرزه. استرس نداشته باش. درست میشه.
تنها کاری که در حال حاضر می تونی بکنی اینه که به کلاس های ورزشیت متعهد باشی، مطمین باش، هم حالت خوب میشه و استرست میره و هم به اندام‌دلخواهت میرسی❤️❤️❤️

سلام سما جان، نکته درستی را گفتی. نصف مشکلات من بخاطر مهاجرت در سن بالا هست.
ورزش را هفته ای ۱-۲ بار میرم دلم میخواد بیشتر برم اما مشکل زمان دارم. مثلا باید ورزش را بعد کار برم که تازه پسرک خونه اومده و احتیاج داره با ما وقت بگذرونه ساعت ۸-۹ هم که میخوابه منم خیلی خسته ام که باشگاه برم.

مهشید یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 09:02

سلام
مونترال خوش بگذره. خداروشکر پسرتون بهتر شد. اوایل بچه داری همسران همین مدلی میشن نگران نباشید کم کم همه چیز بهتر میشه باید صبر کرد و به طرف قابل فرصت داد. بعنوان کسی که یکبار ۱۲ کیلو کم کرده بگم که هیچ چی بهتر از کم خوردن نیست خورد و خوراک بصورت کم و‌حساب شده و کم‌شیرینی،و ورزش فقط برای تثبیت و عضله سازیه. مربی ورزشیم میگه ۱۰ درصد ورزش و ۹۰ درصد تغذیه موثره. خودم وقتی عصبی و ناراحتم آویزون در کابینت خوراکیها میشم حالم از خودم بد میشه. برای همین تایم گذاشتم بعد ۵ عصر تا فردا صبح هیچی نمی خورم اینجوری حدود ۲ کیلو کم کردم با وجود اینکه تیرویید کم کار دارم. شما هم نگران نباش کم کم شروع کن از ریزه خواری دست بکش‌یکدفعه خودت را اذیت نکن.

مهشید جان،
ممنونم از توصیه هات. همه را قبول دارم اما همچنان با همون مشکلات طرفم.
مرسی

ربولی حسن کور یکشنبه 17 دی 1402 ساعت 03:07 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
کلی کامنت که چه عرض کنم همه کامنتهای پست قبل موندن!
به امید حل هرچه زودتر مشکلات

سلام
به علاوه کلی کامنت بعد همین کامنت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد