My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

نیمه دوم

وقتی تا خرخره درگیر مشکلاتی و داری عین فرفره دور خودت میچرخی سخته تصویر رویایی و ارمانی از زندگی ات را تصور کنی، فقط و فقط در پی حل اون قدمهای کوچیکی که البته درستش هم همینه. با قدمهای کوچیکه که اون پازل شکل میگیره.

امروز داشتم استوریهای بهناز برگزیده را میدیدم. میدونم اینفلوئنسری هست که منتقد زیادی داره و تابو شکنی زیاد میکنه و از طرفی تجمل گرایی را هم تبلیغ میکنه اما من بخاطر همین تابوشکنی اش ازش خوشم میاد. استوریهاش راجع به هدف سازی و برنامه ریزی برای اینده بود و من فکر کردم هدف من چیه؟ خوب که فکر کردم دیدم خیلی از کارهام چک مارک خورده، مثل مهاجرت، تموم کردن درس و حتی تصمیم لحظه اخری بچه، و الان دنبال کارم، پس وقتشه که لیست جدیدی توی ذهنم باز کنم. اولش با کار شروع میشه، یک کار خوب، دیگه دنبال بلند پروازی نیستم، و‌ نه مقاله و اسم و رسم( این یکسال اخر کار رو‌ پروژه همه این حس را کشت)  یک کار که خوب بلد باشمش و با کمترین تنش انجامش بدم، یک روزی هم بشم دایرکتور مجموعه. هدف بعدی رفاه هست. این را باید با راستین دو نفره پیش ببریم. دیگه یک خونه سفید معمولی نمیخوام بلکه چیزی شبیه منشن میخوام، منشن خونه های خیلی بزرگه. ایالت؟! نمیدونم اما برای داشتن خونه باید از نیویورک بزنیم بیرون، شاید ۶ سالگی پسرک وقت خوبی باشه، برای وقتی که میره دبستان. ای کاش میشد رفاه را با کمترین میزان کار داشت اما برای ما ادمهای معمولی شدنی نیست اما امیدوارم رفاهی بدست بیاد  که فرصت بشه از زندگی هم لذت برد و برای چشیدن لذت زندگی منتظر بازنشستگی نموند. لذت زندگی برای من مسافرت و تفریحهای سالم ( اسکی، کمپ، سفرهای خاص ماجراجویی) هست. 
و همه اینها که گفتم قشنگه اما شاید متوجه نشدید که درعین حال چقدر وحشتناکه. میدونید چرا؟! لیست ارزوهای من داره یاداوری میکنه که نصف عمرم را گذروندم و دارم برای نیمه دومش برنامه ریزی میکنم، حقیقتی خیلی تلخ که ادم دوست نداره بهش فکر کنه.  


نظرات 3 + ارسال نظر
صبا چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 20:45 https://gharetanhaei.blog.ir/

چقدر جالب بود این پستت! منم الان دیگه جاه طلبی علمی و کاری ندارم و فقط درآمد و رفاه و تعادل کاری واسم مهمه. یه کاری که توش خوب باشم.یه جوری که دقیقا بتونم به میزان معقول تفریح کنم. لذت زندگی برای منم سفر به جاهای جدید و کمپ و ... این چیزاست.

صبا جان، چقدر حسمون بعد یک دوره طولانی کار اکادمیک و ریسرچ شبیه هم شده. نمیدونم علت اینکه تو سرخورده سدی چی بوده! اما برای من تلاش زیاد که با تو سرزدنهای سوپروایزر سابقم همراه بود و مسیری که راهش برای جلو رفتن اصلا هموار نبود و برلی کوچکترین مساله ای باید با چنگ و دندون میجنگیدم. اما الان واقعا ارامش میخوام. یک کار راحت( البته امکانش نیست) و امنیت که بتونم بقیه زندگیم را رندگی کنم. دیگه واقعا بسه جنگیدن

زری.. چهارشنبه 1 شهریور 1402 ساعت 01:26

خب شاید باید اولویت بندی کنی، خونه بزرگ یا کار کمتر و فرصت و پول بیشتر برای تفریح ؟

زری جون، ماهیت کار تو امریکا، کار زیاد و مرخصی خیلی خیلی کمه. شنیدم تو اروپا حجم کار کمتره و مرخصی ها بیشتر. اما اینجا واقعا کار سنگینه و درسال فقط ۳ هفته مرخصی داری!

ربولی حسن کور سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 23:09 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
یادمه جائی نوشته بود وقتی خاطراتتون از آرزوهاتون بیشتر شد بدونین دارین پیر میشین.
پس شما حالاحالاها تا پیری وقت دارین.
موفق باشید

سلام
چه جمله قشنگ و بجایی بود. همیشه تو ذهنم میمونه
ممنونم. شما هم شاد و سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد