My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

باز هم مشکلات

خیلی وقته پیش نیومده از مشکلاتم بنویسم، بشدت خسته و عصبانیم. از چی یا از کی ؟ سیستم دانشگاه.  قرار بود از اول ژانویه پست داکم را شروع کنم، اما کارت ead نداشتم. مسئول اینترنشنال دانشگاه تاریخ دفاع از من میخواست که برای opt و گرفتن کارت اپلای کنم. از اونطرف همزمان شده بود با فایل کردن گرین کارت. اگه برای opt اپلای میکردم پروسه گرین کارت را باید سه ماه عقب مینداختم. تصمیم گرفتم گرین کارت را زودتر شروع کنم. الان میبینم بهترین تصمیم نبود. خوب کارت گرین کارت برخلاف تصورم خیلی دیر اومد. من بد تحقیق کرده بودم یا شانس بد من پروسه صدور کارت از دوماه رسید پنج ماه. تونستم تا ماه اپریل بعنوان ریسرچ اسیستنت کار و‌درنتیجه حقوق را حفظ کنم. اما از اول ماه می دانشگاه منرا فارغ التحصیل حساب کرد و حقوق قطع شد. با استادم یکی دوبار نامه نگاری کردم و میگفت پول را بهت میدیم، الان اوایل سپتامبر هستم و نه هنوز قرارداد دارم نه حقوق. کار هم که دارم میکنم. چرا؟ بخاطر یک مسئول بیکفایت منابع انسانی. اول که این خانم اصلا ایمیلها را جواب نمیده، حتی اگه همراه نامه سه چهارتا رییس ( دین) ریسرچ و استاد و مسئول گرنت هم پیوست شده باشن. یعنی کاملا بیتفاوت. یعنی دریغ از یک نامه. بلاخره وقتی کارت من تو جولای اومد تماس با استادم گرفتم که اماده قراردادم. استادم توضیح داد تاریخ ۱ ژانویه نمیشه و از وسط جولای قرارداد میبندیم اما صحبت کردیم و حقوقت را برای ماه می تا جولای میدیم. گفتم اکی. گذشت. تو این دوماه کلی نامه به اون مسئول منابع انسانی که قرارداد را بدید، مدارک چی میخواهی، حقوق! هیچی به هیچی. به استادم هم که می گفتم میگفت با اون مسئول تماس بگیر، با اینکه تو نامه پیوست بود و میدید طرف جواب نمیده. یا دفعه اخر محترمانه گفتم پس من دنبال کار دیگه ای بگردم، استاد گفت تااخرماه حقوقت را میدن چون کارهات شده( مشکل اصلی استاد اینه حرف مارا قبول نداره) . اخر این ماه شد و گفتم دیدی حقوق نریختن. گفت دوباره با فلانی تماس بگیر میگم جواب نمیده. اخرش خودش به مسئول حقوقها ایمیل زد‌و مسئول حقوق گفت قراردادی وجودنداره( استادم گوش نمیکنه و باورنمیکنه وقتی مثلا میگم من هیچی امضا نکردم، هیچی نیومده دستم تا امضا کنم، البته فقط من نیستم با ایکا هم همینطوره)، بلاخره مسئول منابع انسانی برام یک پیش قرارداد فرستاده، اما توش حرفی نه از نوع قرارداد هست و نه حقوقی که ازشون طلبکارم. محترمانه گفتم پس اون بخش حقوق چی؟ چون استادم قبلا گفته بود و هنوز هم میگه بهت میدیم. تازه پول از جیب دانشگاه درنمیاد و برای fda هست. هیچ خبری نیست. باز طرف رفت تو کما. جدا یا سیستم امریکا هم به داغونی ایرانه یا دانشگاه ما اینطوره. خلاصه اگه تا جمعه جواب نده میخوام وقت ملاقات از رییس دانشکده بگیرم برم مشکلم را طرح کنم. استادم هم که بی خاصیت وسط ایتالیا نشسته، چون خیالش راحت راحته من ازمایشگاه و همه چیز را دارم بخوبی کنترل میکنم. معمولا اگه چیزی براش منفعت نداشته باشه اقدام نمیکنه. پی نوشت هم اینه کارت راستین هنوز نیومده. بعله زندگی گل و بلبله اما خار هم کم نیست

حال دلم خوب نیست



حدود یک هفته پیش یک پست براتون نوشتم و توضیح دادم احساس افسردگی میکنم، اما چون خیلی بار منفی داشت پست نکردم، اما دیروز که یکی از بدترین روزهام را از لحاظ علمی داشتم باعث شد دوباره دست به قلم بشم چون قراره شما همراه همه زندگی من باشید نه فقط بخش خوب و مثبت و زیبای قضیه. درواقع عملا تلاش ۱/۵ سال کارم پرید، مدت ۱/۵ بود فکر میکردم متابولیسم پوستی را اندازه گرفتم اما با ازمایشهایی که کردم مشخص شد فرمولاسیون دارویی ماده متابولیت را داره اما چیزی تو لیبل دارویی اش نیاورده و هیچ منبعی هم این ازمایش را نکرده بوده. حالا باید به استادم و fda هم خبر بدم. و شاید این بخش را از تزی که نوشتم حذف کنم. از اونطرف یک فرمول محاسباتی فارماکوکینتیک طراحی کرده بودم که موبور هم ادعا کرد اون هم همین فرمول را نوشته بعد از لحاظ زمانی بررسی کردیم دیدیم اون نوامبر نوشته من ژانویه، خلاصه این هم یک حالگیری دیگه بود. اما درکل مدتی هست افسرده ام، انرژی ام پایینه و خیلی حساس و بداخلاق شدم، اماده ام که با بقیه دعوا کنم و دوستیهام را بهم بزنم اما بزور جلوی خودم را میگیرم که همچنان لبخند بزنم. خواستم مشاور ایرانی بگیرم اما با قیمت جلسه ای ۴۰ دلار از خیر هرچی مشاور بود گذاشتم تازه اگه پکیج ۲۵ جلسه ای بگیریم میشه جلسه ای ۳۰ دلار. بعد روانشناسها تو بوق و کرنا میکنن که برای مشکلاتتون کمک بگیرید درحالی که جلسه ای ۳۰-۴۰ دلار کلا مخ ادم از حرف تعطیل میشه. خلاصه این روزها حال دلم خوب نیست

تقویم دفاع

یکشنبه ۲۸ فوریه

تقریبا یک هفته تا دفاع مونده ۹ مارچ یا ۱۹ اسفند بوقت ۳ بعد الظهر اینجا یا ۱۱:۳۰ شب شما، تا رسیدن و تموم شدن این روز کذایی دارم لحظه شماری میکنم اما از طرفی هنوز به امادگی کامل نرسیدم که فقط  تمام دفاع را باهم دوره کنم، هنوز تو مرحله بخش بخش اماده کردن هستم. موبور میگفت دوهفته به دفاعش تمرین پرزنت را شروع کرده بوده و ۶۰ بار تمرین کرده( علامت تعجب) درمقایسه با اون من خیلی عقبم اما مهمتر اینه هنوز مغزم خوابه و بهره وری اش بشدت پایینه. هرروز مجبورم مقداری از تز را اماده کنم اما انگار در حد یک لایه سطحی ازش را میگیرم. نمیدونم چطور بگم اما جنگجو و اماده نیستم. 
دوشنبه اول مارچ
بخش عظیمی از کار دفاع کنترل استرس و تنشنی هست که داری، باید کنترلش کرد تا بهترین بازده را داشته باشم، اینجا است که تخصصم به کمکم میاد، علم داروسازی و قرصهای ایندرال. قرص را به بچه های کنکوری برای کنترل اضطرابشون توصیه میکردم و الان خودم احتیاج دارم، از امروز تا روز دفاع. 
شنبه صبح ۶ مارچ
سلام سلام، از حالت اضطراب و ترس رسیدم به درجه خماری و ارامش و امادگی. دیگه اکثر روز را با خیال راحت فیلم و سریال میبینیم و کلا یکی دوبار پرزنت را برای خودم تکرار میکنم و منتظرم که سه شنبه برسه. کمی چالش زمان دارم، یعنی اگه حواسم نباشه و تو هراسلاید یکی دو جمله بیشتر بگم اوضاع خیط میشه. ایمیل زدم به استادم که پرزنت من  یکساعت و ده دقیقه طول میکشه، گفت نه max ۴۵ دقیقه هست، و اگه بیشتر طول بکشه و کمیته خوشش نیاد عواقبش با خودته. حالا خودم یادمه موبور پرزنتش یکساعت بود درصورتیکه مطلب من بیشتره، یعنی مدل حرف زدن استادم واقعا میره رو اعصاب، چه عواقبی!! خلاصه سعی میکنم همون یکساعت تمومش کنم اما برای اینکه یکساعت بشه خیلی باید حواسم باشه که نخوام یک مطلبی را توضیح بدم و روشن کنم چون زمان بیشترمیشه. 
اما درکل واقعا منتظرم که این دفاع تموم بشه. امیدوارم بعد از دفاع بعضی از رفتارهای رو‌مخی استادم هم تموم بشه. استادم قصد داره بازنشسته بشه و میخواد برگرده ایتالیا، شوهرش و خانوادش اونجان، اما چون گرنت را داره و چهار تا شاگردهاش هنوز دفاع نکردن باید یکی دوسالی صبر کنه اما بمن گفت از اردیبهشت میره ایتالیا و ریموت کار میکنه. با اینکه تموم گرنتش دست منه اما ممنون گذار نیست و وگاهی بد ضدحال میزنه. با اینحال اکثر مواقع خوب یا معمولی هست. و حسن پست داک هم اینه زمان کارم کاملا دست خودمه و چون به کار کاملا مسلطم برام راحته و استرس خاصی نداره. 
راستی موبور چطور ۶۰ بار پرزنت راتمرین کرد، جدا زیاده روی هست من نهایتش تا روز دفاع ۱۰ بار پرزنت کنم تازه مشکل زبان هم دارم، این ۱۰ بار هم بخاطر تنظیم زمانه
شنبه بعد الظهر ۶ مارچ
کلا خونه داری را دوست ندارم، امروز که بلند شدم گردگیری کردم یاد ایران افتادم, وقتی خونه را کامل خاک میگرفت و یک کمک داشتم که سه هفته یکبار میومد خونه ۸۰ متری را تمیز میکرد، سه هفته تموم خونه را خاک میگرفت تا تمیزکار بیاد و دستی روش بکشه، اون زمانی که همیشه غمگین و عصبانی بودم، زندگی میکردم اروم حرف میزدم اما یک غم خیلی خیلی بزرگ و خشم نهفته ته وجودم بود، امروز دیدم هرچند هنوز خونه داری را دوست ندارم اما رغبت میکنم دستی به خونه بکشم، گاز را تمیز کنم، و زندگی کنم، این یعنی امید به زندگی، یعنی ته وجودم نسبتا اروم گرفته. میگم نسبتا چون شاید باورتون نشه وقتی میشنوم فلانی کارهاش را کرده داره میره کانادا یا امریکا یک لحظه برق میگیرتم‌ چون اون اسمان اسیری که سالها درحسرت رفتن تو ایران به بند کشیده شده بود یک جایی اعماق قلبم گیر کرده و هنوز باور نکرده بندهاش باز شده، اتفاقا اون لحظه تکان خوبه تا بفهمم هنوز یک جای روحم زخم داره و احتیاج به مرمت. 
اوه متراژ خونه قبلی را نوشتم یادم رفت جدید را بنویسم، خونه اجاره ای ۳۵ متری. منظورم هم این بود متراژ خوشی نمیاره