صبح یکشنبه هست و روی تخت دراز کشیدم و به اسمون زیبای نیویورک نگاه میکنم. با اینکه وسط منهتنیم اما نمای جلوی پنجره امون بازه و هیچ ساختمون بلندی نیست تا یک ردیف اسمانخراشهای دور سنترال پارک. حتی عکس و فیلم نمیتونه زیبایی اسمان ابی و اسمونخراشها را نشون میده چون مقیاس بزرگی ساختمونها را به درستی نشون نمیده. غروبها که شیشه های ساختمانها نور طلایی و نارنجی خورشید را برمیگردونن و انگار طلایی شدن و شبها که چراغه روشن میشه و میبینی هزاران اپارتمان تو دل این ساختمانها وجود داره و این نما جلوه دیگه ای پیدا میکنه. دلم تنگ میشه. اپارتمان ما خیلی خوبه. حتی دوست پولدارمون که دوبرابر این اجاره را میده همچین نمای قشنگی نداره. سعی داریم خونه را سابلت بدیم. یعنی اجاره زیر اجاره. برای یکسالی که داریم میریم. صد در صد فقط یکسال میریم چون شهری که میریم خیلی کوچیکه. کلا تو امریکا بجز چند شهر بزرگ اصلی، بقیه شهرها خیلی کوچیکه. مثل روستاهای ایران که بغل هم قد کشیدن. فقط با منظره سبز و خونه های بزرگ تر. چندتا شهر نزدیک محل کار راستین هست. هفته دیگه دو روزه میریم شهرها را میبینیم چندتا خونه ببینیم و یکیش که مهد خوب داشته باشه و خونه اش را بپسندیم اجاره میکنیم. جالبه بدونید اجاره ها چندان از اجاره فعلیمون کمتر نیست. همیشه این را بهتون گفتم اما خیلی باور نکردید. یک ماشین قراضه داریم که تو بروکلین خوابوندیم. چون سیستم حمل و نقلی شهرهای کوچیک نداره باید ماشین دوم را هم بگیریم تا من بتونم پسرک را ببرم مهد و بیام. خداکنه بتونیم خونه را سابلت بدیم. یعنی سال دیگه بازم به این شدت دوست داریم برگردیم نیویورک. اگه اپارتمان الانمون را از دست بدیم شانس گرفتن اپارتمان با اجاره مناسب را نداریم و احتمالا دیگه برنگردیم. درضمن همه اینها بستگی داره من کجا کار پیدا کنم! یعنی میشه یک کار مناسب ریموت بگیرم؟ کار اصلی اف دی ای ریموت نیست. یا راستین میتونه تو امازون جابجا بشه؟ کجا میریم؟
الان که احساس میکنم داریم تبعید میشیم مثل کسی که سالها زندگی تو یکی از شهرهای بزرگ ایران زندگی کرده و بعد مجبوره بره یک شهر خیلی کوچیک تو شمال ایران.
راستی یادم رفت بگم از جمعه مریض هستم. لرز و بدن درد خیلی شدید. انگار که پام گرفته باشه و هر چهارساعت مجبورم قرص ضد درد بخورم. قرص متوکاربامول هم اینجا بدون نسخه نمیدن.
هوا هم پنجشنبه یکهو سرد شده.و تا دوماه دیگه هم همینطور سردتر میشه. پنسیلوانیا موازی نیویورک هست و هوای اونجا هم مثل نیویورکه. همین دوستان
فرماندار کالیفرنیا دموکرات و شهردار هم دموکراته و مخزن های اتش نشانی از سه ماه قبل از اتش سوزی به طرز عجیبی دیگهپر نشدن و همینطور شرکتهای بیمه تمام بیمه های اتش سوزی را از دوماه قبل کنسل کردن کار دموکراتهاست میخوان به ترامپ ضربه بزنن اینو خود ترامپ هم تو سخنرانی اخرش یه اشاره ای کرده مطمین باشین
اخه اینطور که دموکراتها بیشتر به خودشون ضربه میزنن. به فرض که این حرف درست، اینکار خودزنی نمیشه؟ چه ضربه ای به ترامپ میتونه زده بشه؟
من در مورد بیمه ها شنیدم که پیش بینی کرده بودن امسال اتش سوزی ها خیلی شدید و بیشتره، برای همین خیلی بیمه ها را تمدید نکردن.
بله بهت حق میدم.
منظورم از شهرهای شمالی لاهیجان بود.
یه کلان شهر ایران فقط از مثلاً منظر آلودگی هوا حتی در مقام مقایسه با نیویورک نیست، چه برسه اون شور و شوق و زنده بودن ۲۴ ساعته.
شاید دلیل اینکه درکت نکردم این بوده که تصوری نداشتم ازش و صرفا با ذهنیت خودم در اینجا مقایسه کردم.
و در مورد بقیه جوابت بله کاملا حق با شماست و ببخش اگه دلخورت کردیم.
نه الی جان، احتیاج به عذرخواهی نیست. میدونی نیت و ته حرفت کاملا درسته، فقط شیوه بیانش و مثالها خیلی زیاد شد.
اما بذاربهت بگم اصل حرفت درسته. من احتیاج دارم دست از استرس و ناراحتی بکشم و شاد باشم و برای موفقیتها شادی کنم و جشن بگیرم. اینکه چرا نمیتونم بخاطراینه این مدت سختی زیاد داشتم و هنوز هم همه چیز عالی نیست و بقول تو قرار هم نیست بشه. احتمالا چندماه سختی هم در پیش داریم. ممنون از کامنتهات
میدونی آسمان جان فکر میکنم تو خیلی مغزت ریاضی طور کار میکنه یعنی اینکه اگه برای یه چیزی تلاش کنی باید حتما به نتیجه برسی. اما به نظر من زندگی هممون یه معجزه بزرگه. همه چیزهایی که اتفاق میافته میتونه نیوفته. حالا انتخاب آدماس که این جوری فکر کنن یا مدل تو. هیچ کدوم نه درسته نه غلط چون در اصل درست و غلطی وجود نداره فقط زاویه دیده. امیدوارم از کامنتها ناراحت نشده باشی
سلام مریم جان،
اینکه مغزم ریاضی طور کار میکنه را مطمئن نیستم، چون خطام تو تصمیم گیریها زیاده اما من به شدت به شانس اعتقاد دارم. یعنی اصلا اینطور فکر نمیکنم که من تلاش کردم پس باید بدست بیارم. بنظرم اینطور هست اگه شانس هم همراه باشه و بدشانسی نیاریم. اتفاقا من قلبا کامنت تحلیلی و انتقادی را دوست دارم و ممنون بابت کامنت.
آهان ضمنا با بخش کتک لازم بودن که نازی گفتن موافقم:))
اصلا برای بچه شهر طبیعت دار و کم جمعیت خیلی بهتره، نمی دونم یه جوری خودتو قانع کن و مثبت نگاه کن دیگه! آدم یهو به خودش میاد میبینه نیم قرن زندگی کرده و همش توی استرس و بدبینی.
اگه یه سر به آرشیو چند سال پیشت بزنی میبینی الان یه پسر شاد و سالم داری که آرزوت بود، و اینکه بالاخره تکلیف اقامتت حل شد. و حالا هم کار همسر.
من خودمم مدتها درگیر اینجوری فکر کردن بودم که همه چیز دقیقا مطابق خواسته های کمال گرایانه من پیش بره تا بعد به خودم حق شاد بودن و آخیش گفتن بدم ولی دنیا اینجوری که ما دوست داریم کنترلش کنیم کار نمیکنه.
ببخش اگه لحنم تنده.
الی جون، این مدت کلی کامنت اینطوری گرفتم. بذار چندتا واقعیت دیگه بگم. من هیچوقت ارزوی بچه دار شدن نداشتم. اگه اینطور بود وقتی ۳۰ سالگی ناخپاسته بچه دار شده بودم بچه را سقط نمیکردم. یا سالها پروسه بچه دار شدن را عقب نمینداختم. قضیه اینه تو سن خیلی بالا تصمیم گرفتم بچه دار بشم. یک دکتر خر امریکایی میگفت تو این سن طبیعی میشه بچه دار شد اشتباه بود و فقط وقتم را تلف کرد. راه درست ivf بود.الان هم به خواهرم که فکر میکنه بچه دار بشه یا نه. توصیه میکنم که بچه دار نشه. البته سیاه وسفید نیست قضیه پس دیگه لطفا تو کامنتها نگید ارزو داشتی بچه دار بشی. چون اصلا ارزوی چندساله نبود. درمورد کار هم یعنی واقعا انتظار داشتیم تا اخر عمر راستین بیکاربمونه؟! بعد دوسال کار پیدا کرد، شاهکار اعظم که نکرده؟ مثلا من اگه سال دیگه کار پیدا کنم باید جشن بگیرم؟ نه عزیزم من دوسال پیش باید کار میگرفتم نه الان با کلی بدبختی دنبال کار بگردم. زندگی وسط منهتن را هم ول کردن و رفتن یک شهر کوچیک زندگی کردن هم که لطف نداره. تو یکسال دوبار اسباب کشی و از دست دادن یک خونه خوب تو منهتن که پول اجاره یک خونه تو شهر کوچیکه. ما بابت پیدا کردن کار راستین خوشحالیم اما منطقی و اینطور نیست بگیم وااای الان معجزه شده راستین کار پیدا کرده. یا مثال بچه که نمیدونم کدومتون این بحث راباز کرد و همه اتون تکرار میکنید. بابا من و راستین که اجاقمون کور نبود که حالا با اومدن پسرک بگیم ارزوی سالیانه ما برطرف شده. یعنی وقتی من بچه دار شدم همه فامیل و اشنا تعجب کردن چونمیدونستن من بچه دوست ندارم و قصد بچه دار شدن هم ندارم. الان هم خوشحالم که یک پسر بامزه و شاد دارم اما روزهایی هم هست میگم بهترین تصمیم را نگرفتم. اما واقعا بحث بچه چه ربطی به کار و جابجایی داره؟ خوبه کامنت نمیگیرم برو خداراشکر کن که مهاجرت کردی! یا برو خداراشکر کن که درست تموم شد. منظور مناینه اینا چه ربطی به هم داره؟ همین
مثالی که زدی، مهاجرت از یک شهر بزرگ توی ایران به یه شهر کوچک شمالی، برای من خود آرزوست!
الی اینبار ایران بود الودگی هوا واقعا بد بود و اگه من ایران بودم بعید میدونم خود تهران زندگی میکردم. اما در حد مثال فرض کن، یک تهران قشنگ و مرتب با اسمان ابی. اینکه کلی حا برای تفریح و خوش گذرونی داشته باشه. بعد یک شهر در نظر بگیر مثلا اطراف سمنان یا اراک( دو روز رفتم شهرهای پنسیلوانیا را دیذم برخلاف تصورم خیلی سبز نبود) با خداقل امکانات. جدی زندگی کجا را ترجیح میدی؟
ای وای اسمان جون به نظرت ممکنه عمدی باشه از طرف دموکراتها واسه اومدن ترامپ باشه که ابتدای کارش با چالش مواجه بشه؟
نه نازی جون. بازار تئوری توطئه همیشه خیلی خوب داغ میشه. خصوصا اگه یک همچین چیزهایی باشه. باور نکن که اخر این توطئه ها میگن زمین صافه یا دنیا را یک عده اون پشت نشستن اداره میکنن
تاسف اور در اتش سوزی لس انجلس متاسفانه یک عده چپول ماله کش مثل مژگان شجریان احمق یک طوری ویدیو گرفتن گویی هرروز امریکا اتش سوزی و بدبختی است! اگر همین اتش سوزی در ایران رخ میداد کل کشور میگرفت
اما به نظر شما ممکنه کار دموکرات ها باشه که برای ورود ترامپ این اتش سوزی را راه انداختن؟ زهر خودشان را بریزند چون به نظر عمدی میاید
سلام مریم جان
من کامنتهای بچه هایی که فیلماز اتیش سوزی لس انجلس گذاشتن را دیدم. بقول طرف ۳۷ هزار تا کامنت گرفته بود که ۳۶ هزارتاش میگفت غزه. من خودم اون عده را نمیفهمم. یعنی ایران و مشکلات ایران هم نه، فقط غزه. هرچند یک تعداد لشگر سایبری بود. من استوری مژگان شجریان را ندیدم که نظر بدم. اما انقدر این جور مسائل تو امریکا کمه که الان این مشکل براشون بلایای طبیعیبزرگ به نظر میاد. اما مثلا اگه به من هم میگفتن سریع خونه ات را تخلیه کن احتمال اینکه خونه ات اتیش بگیره هست و فقط با یک ساک دستی میزدیم بیرون احتمالا خیلی وحشت میکردم.
همیشه این تئوری های تو طئه بوده. الان هم حسابی داغ شده. من باور نمیکنم.
اسمان کامنتم نصفه اومده حیف چقدر زحمت کشیده بودم یه عالمه نوشته بودم
اشکال ندارم حرفای منم همون حرفای مریم و ثنا و رویا بود که عالی نوشتن البته یه کم با طعم خشانت تر
نوشته بود راستی آسمان این آتش سوزی لس انجلس جریانش چیه؟ وای امروز تصویر خونه های سوخته را دیدم اخه این حجم از اتش سوزی خیلی خیلی ناباورانه هست یعنی عمدی بوده؟ چرا اینجوری شده؟ خیلی ترسناک بود خدا را شکر تلفات نداشته و فقط خونه ها داغون شدن
نازی جون سلام. مرسی بابت کامنت.
بذار صحبت اتیش سوزی را بکنیم. ببین اتیش سوزی اون بخش از لس انجلس هرسال بوده، بخاطر بادهای خیلی خشکی که از نوادا میاد فقط اکثرا جنگل بوده، امسال بخشی از شهر شده. البته نه خود داون تاون لس انجلس. مثال بزنم لواسان و تهران. خلاصه جایی که اتیش گرفته بخشی از لس انجلسه که خیلی هم پولدار نشین بودن. من فکر میکنم اکثر ادمهای اونجا چون ثروتمندن توانایی بازسازی خونه هاشون را دارن. ممکنه یکم هم دولت و بیمه کمک کنه. ممکنه هم نکنه. دیگه اینکه خود لس انجلس و یا ایالت کالیفرنیا خیلی بزرگه و و غیر اون بخش، بقیه ملت اونجا همچنان دارن زندگیهاشون را به خوبی و خوشی میکنن. میدونی چرا اینرا میگم بخاطر فیلمها و اینکه این تصور داره ایجاد میشه که لس انجلس کامل سوخت و امریکا با خاک یکسان شد و مردم امریکا تقاص غزه را میدن. باور کن اینطور نیست. بخشی از قسمت پولدار نشین، اونهم نه همه لس انجلس سوخت. متاسفانه تعدادی هم مردن. اما عکسهای همین منطقه تاسال دیگه درمیاد و اونوقت سران ما باید ببینن چطور بازسازی شده
کلی برات نوشتم اما میبینم کامنت من نرسیده خواستم بگم اگه عادت کنی به منفی دیدن واقعا دیگه فقط بدی و منفی میبینی و خودت دیگه بقیه ماجرا را میدونی صد درصد موافق کامنت ثنا هستم خوشحال باش ندار نگرانیهات عملی بشن چون داری بهشون پر و بال میدی
سلام رویا جان.
کامنتت اومده خوندم عزیزم. جواب میدم
من خیلی براتون خوشحالم. همیشه با یه ناراحتی صفحه تون رو رفرش میکردم و الان با شادی. منم اوایل اومده بودم دالاس برام شبیه روستا بود. بسکه خلوته همه جا. اما اگه سعی کنی و دنبال چیزای روشن بگردی همه جا قابلیت زندگی شاد رو داره.مثلا یهو کمپ رفتن و کابین گرفتن و تریل پیاده روی کردن میتونه بشه هابی جدیدتون. میتونین هم چند ساعت درایو کنین و بیاین منهتن گردی اگه دلتون گرفت.
سلام جیم عزیز ممنون بابت کامنت.
ببخشید که پستهام ناراحت کننده هست. اینرا از ته دل میگم.
چقدر خوب که حداقل یک نفر منظور من را از مقایسه شهر و روستا میفهمه:) ما هم همینطور که شما گفتید باید طبیعت گردی را تو برنامه امون بذاریم. دوسه ماه که گرفتار اسباب کشی هستیم و بعد هوا گرم میشه و حتما قدم زدن و هایک و کمپ میشه برنامه اصلیمون.
سلام آسمان جان. بازم تبریک برای شغل راستین.
دختر یهکم شکرگزار و خوشحال باش. شانس زندگی تو باحالترین شهر دنیا ،راستین بدون تحصیل آمریکا اولین مصاحبه رو تبدیل به آفر کرد و کلی اتفاقای خوب دیگه. قدر بدون و به قسمت مثبتش نگاه کن
سلام مریم جان، انصافا خیلی خیلی نگران شغل راستین بودم و اصلا فکرش را نمیکردم بتونه شغل مدیریتی اونم تو امازون بگیره. حالم باید خیلی بیشتر از قدردان بودن باشه. اما چرا نیست یا نصفه نیمه هست؟ نمیدونم شاید افسرده شدم. شاید هم بخاطر مریضی باشه.
سلام آسمان جان
من استرالیا زندگی می کنم و تجربه مهاجرت داخلی بین شهری هم داشتم
می تونی این گزینه را هم بررسی کنی که همسرت تو دوران آزمایشی استخدام تنهایی بره اون شهر و یک اتاق مشترک اجاره کنه و شما همین جا بمونید ، باید محاسبه ریسک شغل اول و دوران آزمایشی را هم در نظر گرفت ، اگر عنوان شغلی مدیریتی است این ریسک بسیار بالاتر می ره
سلام پارمیس جان
اتفاقا به این گزینه فکر کردیم که تو همین خونه بمونیم و چهار روز در هفته من و پسرک تنها باشیم و راستین برای اخر هفته ها بیاد. حقیقتش درسته خونه را از دست نمیدیم اما دوره سختی برای من میشه و پسرک هم تو سن کم فرصت هرروز دیدن و بازی با پدرش را از دست میده.
در مورد دوره ازمایشی نمیدونم منظورت چیه. سیستم کار امریکا بخش ازمایشی نداره.شغل راستین مدیریتی هست. البته عنوان شغلیش را کامل ننوشتم. دیگه تصمیم گرفتیم بریم حتی اگه خونه را از دست بدیم. چاره ای نیست.مرسی بابت کامنت
آسمون به عنوان یه دوستت بهت میگم که یه خصوصیت خیلی بد داری دختر که چاره ات فقط کتک هستش
بابا چیزی نگفتم که همه دارید دعوام میکنید
آسمان ضمن تایید صد درصد کامنت ثنا میخوام دوستانه و خواهرانه ازت بخوام که برگردی به چند سال گذشته یه مروری بکنی و بدونی که یه روزی گرفتن کار راستین منتهی آرزوت بود باور کن باور کن باور کن اگر بنالیم بدتر میشه ببین من فعل جمع را به کار بردم اول خودم را میگم ببین اگر عادت کنی به استرس بدبینی و فقط دیدن نکات منفی به خدا فقط و فقط برات بدی میباره ببین اون یه آپارتمان و خونه تو الان مردی را داری با شغلی که میخواستی و بچه ای که آرزو داشتی یادت نره که تا همین چند وقت پیش اینا برات آرزو بودن ریلکس دختر مثبت نگاه کن و برو جلو تو اینقدر منفی نبودی باید به خودت کمک کنی از این فاز بیای بیرون زندگی همینه همین الان هزاران نفر هستند که آرزو داشتن جای شما میبودن یه شبه جمع میکردن و میرفتن مثالی هم که زدی چقدر آدم را سراغ داری که از تهران کوچ کردن رفتن تو دهات شمال .
سلام رویا جان،
ببین از یک جهت درست میگی. دوسال تمام نگران کار راستین بودم و خوشبختانه درست شد. البته دقیقه ۹۰ مالی درست شد.خود شغل عالیه. خوشبختانه شرکتی هم هست مه میتونه جابجا بشه. میدونی که ما همین چندماه پیش تصمیم گرفتیم راستین شهری غیر از نیویورک اپلای کنه. ببین دو روزی رفته بودیم پنسیلوانیا، شهرهای اونجا و چندتا خونه ببینیم. بقدری دلمون گرفت و خوب نبود که فقط خوشحال بودیم داریم می اییم خونه. اگه یادت باشه من چند سال پیش دوماه اینترنشیپ نیوجرسی بودم. اصلا اون بخش از نیوجرسی قابل مقایسه با پنسیلوانیا نیست. یعنی اگه شهر و خونه ها شباهت به نیوجرسی داشت میرفتیم. از بحث تو دور نشیم. اینکه چقدر من منفی بین شدم. درست میگی. این دوساله خیلی اذیت شدم و الان نمیتونم با یک خبر خوب یکهو بگم همه چی تموم شده. دوم در مورد کار راستین، ممکنه من با پسرک بمونم راستین بره، ممکنه هم همه امون بریم. خلاصه سال اسونی جلومون نداریم و کمی حق بده که نتونم بگم همه چی گل و بلبله.
آسمان عزیز سلام نمیدونم من رو یادت هست یا ن. خیلی کم برات کامنت میذارم ولی یه بار که از بیکاری راستین شاکی بودی بهت یادآوری کردم که قدر همین با هم بودن رو بدون. الان هم بهت میگم اتفاقا تجربه زندگی در شهر کوچیک رو بدون. من ۲ ساله دارم توی یه شهر کوچیک کانادا تنها زندگی میکنم. اوایل سخت بود مخصوصا برای منی که سالها تهران بودم ولی بعد مدتی که یه سفر رفتم تهران متوجه شدم چقدر ارامش و هوای پاک و خیابونهای بدون ترافیک و زود به مقصد رسیدن های شهر کوچیکم رو دوست دارم ودیگه خیلی تحمل شهر بزرگ رو ندارم، منی که عاشق تهران بودم و برام غیر ممکن بود که یک ساعت جایی خارج تهران زندگی کنم. خوشحالم برات که همسرت کار گرفته. ببخشید منم مثل خواهر کوچیکت ولی به نظرم خیلی خیلی باید بابت این موضوع خوشحالتر باشی سری به پست های قبلیت بزن که چقدر این مساله برات ناراحت کننده بود. حتی اگر برات سخت هست سعی کن با دل خوش بری سعی کن با حس خوب وارد اون شهر بشی وارد خونه جدیدت بشی من اعتقاد دارم احساسات ما آدمها روی کار و محیط زندگی و آدمهای اطرافمون خیلی تعیین کننده هستن. قدردان این نعمت باش آسمان جان. مطمنم که درختهای خیر و برکت به روی زندگیت از این هم بیشتر باز خواهد شد. ان شالله
ثنا جان ممنون از کامنتت.
اتفاقا امروز بعد الظهر تو لرزو حال بدی تمام وقت داشتم به این موضوع فکر میکردم، همینطور که تو اومدن به امریکا و گرین کارت خوش شانس بودیم درموردکار راستین هم خیلی خوش سانس بودیم. حقیقتش با توجه به اینکه راستین تا الان مصاحبه تخصصی و کار تخصصی نداشت، من خودم اصلا امید نداشتم کار بگیره. میدونم خیلی براش شادی نکردیم جشن نگرفتیم و درگیر جزییات تغییر مکان هستم اما باید بگم میدونم که چقدر اتفاق خوبی برای ما افتاده. ثنا بذار یک اعتراف دیگه هم بکنم. یکسال زندگی با غم و ناامیدی و استرس باعث شده به این طرز فکر خو بگیرم. انگار مدتهاست شاد نبودم و الان هم شادی کردن و خوشحالی کردن را یادم رفته. باید درستش کنم. ممنونم از یاداوری
به سلامتی، برگشتید.
آسمان جان اینقدر با اطمینان نگو شاید رفتی و یه چیزهایی تو شهر جدید دیدی که نظرت برگشت:)
سابلنت دادن خونه، به نوع اجاره ی اولیه ی شما بستگی داره؟ اصلا اگر شما اونجا بودید آیا صاحبخانه میتونست بگه بلند شوید؟
سلام،
مرسی زری. اره صد درصد نمیگم نیویورک شهر بهتریه. و احتمالا دراخر ما ساکن یک شهر دیگه بشیم اما خیلی بعید میدونم از یک شهر خیلی کوچیک با جمعیت ۶۰ هزارنفری خوشمون بیاد. اصلا به روحیات من و راستین نمیخوره. من شهرهای کالیفرنیا را هم دوست دارم. لوس انجلس یا سن دیگو.سیاتل از اینجهت کهذبه خواهرم که ونکوور کاناداا هست خیلی نزدیکه. اما فقط از این جهت. و فلوریدا، بنظرم ترامپ جایی زندگی نمیکنه که بد باشه.
سابلت تو قرارداد میاد که اجازه داریم بدیم یا نه. تو قرارداد ما هست. تا موقعی که اجاره تعیین شده را میدیم صاحبخونه نمیتونه بگه بلند شیم. مثلا اگه طرف یکسال اجاره نده صاحبخونه حکم دادگاه میگیره برای بلندکردن
سلام
حداقل پنجاه تا شهر بزرگ که باید توی آمریکا باشه (مراکز ایالتها را میگم!)
من که حرفتونو باور کردم!
کی میدونه شاید بعد از یک سال اون قدر به پنسیلوانیا عادت کردین که دوست نداشتین برگردین!
اگه دوست دارین کدملی تونو بفرمایید تا براتون متوکاربامول بنویسم
سلام

نه دکتر دقیقا همینه داستان که حتی مراکز ایالتها هم بزرگ نیست. بجز همون شهرهای معروف که اسمشون را زیاد میشنویم بقیه فقط درمساحت بزرگن. حتی شاید بزرگ هم نباشن
بعید میدونم از پنسیلوانیا خوشم بیاد. بعد از نیویورک انتخابم کالیفرنیا هست.کلا کالیفرنیا هم ایالت باحالی هست و شهرهای جذابی داره.
میشه زحمت پستش را هم بگشید، ممنون
لیست پرجمعیت ترین شهرهای امریکا را دراوردم
Here are the largest U.S. cities by population, extending the list to the top 15:
1. New York City, New York - ~8,500,000
2. Los Angeles, California - ~4,000,000
3. Chicago, Illinois - ~2,700,000
4. Houston, Texas - ~2,400,000
5. Phoenix, Arizona - ~1,700,000
6. Philadelphia, Pennsylvania - ~1,600,000
7. San Antonio, Texas - ~1,600,000
8. San Diego, California - ~1,400,000
9. Dallas, Texas - ~1,300,000
10. San Jose, California - ~1,000,000
11. Austin, Texas - ~1,000,000
12. Jacksonville, Florida - ~1,000,000
13. Fort Worth, Texas - ~950,000
14. Columbus, Ohio - ~930,000