ساعت حدود ۱۲ شبه، پسرک اخرین شیشه شیر شبش را داره میخوره و اماده خواب میشه، راستین موبایل را کنار گذاشته و بالای سر پسرک نشسته و همینطور که نوازشش میکنه با مادرش حرف میزنه. پدر و مادر من اتاق دیگه خوابن. فردا دارن برمیگردن اصفهان. امسال فقط تهران موندم و پدر و مادرم اومدن پیشم. تجربه خوبی بود و دفعات بعد هم تصمیم دارم فقط تهران بمونم. اینبار عجیب نرفته دلتنگم. حقیقتش دفعات پیش روزشماری میکردم که برگردم امریکا، اما اینبار دلم نمیخواد برم.
پسرک ساعت خوابش به ۱۲ رسیده اما همچنان کوتاه میخوابه، حتی کوتاهتر.حدود ۷-۸ ساعت خواب شب.
احساس میکنم این سفر نقطه عطف دیگه ای از زندگی ما هست. برگردیم باید اماده رفتن از نیویورک بشیم. بله کار جدید راستین شغل مدیریتی و تو شرکت امازون هست اما ایالت پنسیلوانیا. رفتن موقت و احتمالا یکساله هست. خوبی کار تو امازون اینه که میشه راحت تر جابجا شد، چه در سطح شهر و ایالت، چه در سطح شغل و تخصص. حسن رفتن اینه که میتوتیم یک سال تجربه زندگی به سبک امریکایی را داشته باشیم و با زندگی تو نیویورک مقایسه کنیم. بدیش اینه ما عاشق نیویورکیم و اپارتمانمون را هم خیلی دوست داریم که باید ازشون خداحافظی کنیم. امیدوارم خداحافظی موقتی باشه.
دندونم یک کمی درد میکنه، چندناه اخیر اونقدر حجم کارم تو اف دی ای سنگین بود که حتی فرصت نکردم برم دندونم را پر کنم و الان بخاطر عمل بینی دوسه ماه نمیتونم کار دندون پزشکی انجام بدم. به این فکر میکنم دوسه ماه دیگه هنوز نیویورکم؟ احتمالش هست راستین یک ماه زودتر بره و شرایط را بسنجه بعد بریم خونه اجازه کنیم.
مامانم رختخوابم را کنار خودش پهن کرده، و راستین هم داره رختخوابش را پایین تخت مامانش پهن میکنه. برم کنار مامانم بخوابم. چه لذتی داره کنار مامان خوابیدن و دستش را تو دست گرفتن.
سلام
پیشاپیش سفربخیر
کاش اول دندونتونو پر میکردین
به نظر من دفعه بعد فقط برین اصفهان تا پدر و مادر همسرتون هم بیان اونجا!
سلام خیلی ممنون
نشد دیگه، نه تو امریکا شرایطش جورشد نه تو ایران.
راستش دکتر بحثش طولانی میشه. اما درکل تهران بیشتر خوش میگذره و مادر همسر من، امکان سفر حتی کوتاه هم ندارن.
دیدی بالاخره راستین هم افر گرفت اونم از نوع خوبش. اون خونه سفید پنسیلوانیا نزدیکته از نیویورک بزن بیرون نترس میری یه جایی که اونوقت میفهمی چقدر این سالهای الکی داشتی هزینه میکردی فقط به خاطر اسم نیویورک خودت میدونی که از جابجایی نباید بترسی اونم از این نوعش به خاطر جاب افر خوب اونم تو یه ایالت آروم . دیگه داری دختر بدی میشی .
رویا چقدر کامنتت شییه یک گفتگوی درونی بود:)) راستش الان که دارم جواب میدم ساعت ۸ صبحه، روز دومی که برگشتیم نیویورک، رو مبل نشستم و به منظره قشنگ اسمانخراشهای نیویورک و اسمان فوق العاده زیبای نیویورک نگاه میکنم. خیلی خیلی سخته برام دل کندن از اینجا. اما علت اینکه دارم میرم و اینبار با چنگ و دندون به نیویورک نمیچسبم همین حرفهایی هست که تو زدی و تو ذهنم دارم تکرار میکنم. تا جای دیگه زندگی نکنم و مقایسه نکنم نباید بگم نیویورک بهترینه .
کار راستین هم برای شروع عالیه. ایشالله که پله ترفی بشه برای کارهای بعدیش. مرسی عزیزم