My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

اشتباهات

سلام به همه دوستان

سر پست اخر کلی کامنت گرفتم و کلی با هم صحبت کردیم، شما از خودتون گفتید و منم از خودم. 
کلی هم کامنت تایید نشده دارم که باید برگردم و جواب بدم. 
کامنتهای شما باعث شد برگردم و فکر کنم کجا اشتباهات بزرگ کردم. چقدر مقصر بودم، چقدر از این اشتباهات بخاطر جبر شرایط بوده و چقدر به خاطر مجموع عوامل شخصیتی بوده. 
میتونم بگم سه چهار دفعه یا دوره اشتباه بزرگ داشتم که سالها درگیرم کرد و ازم انرژی گرفت. اولی تو اوایل دهه بیست سالگی و قبل از اشنایی با راستین بود. دومین بار زدن داروخانه تو منطقه محروم که حدود ۵ سال درگیرش بودم. سومی اقدام برای مهاجرت به کانادا که هفت سالی طول کشید و خیلی اذیتمون کرد. چهارمی همین دوسال اخیر بود. 
خب برگردیم سر اخرین اشتباه که هنوز اذیتم میکنه. 
اگه یادتون باشه همزمان با بارداریم من دوتا پیشنهاد شغلی گرفتم. اولی از اف دی ای بود و دومی از دانشگاه. قبل از اون هم مرتب از سمت رکروییترها هم باهام تماس گرفته میشد و پیشنهاد شغلی میشد. اشتباه بزرگی که کردم رد افر اف دی ای و قبولی افر دانشگاه بود. با کی مشورت کردم با موبور و دوست ایرانی کانادایی ایکا. چطور اشتباه کردم؟ چون با ادمهایی مشورت کردم که در حد خودم بودم درصورتیکه باید با ادمهای با تجربه بالا مشورت میکردم. دیگه اینکه از اونجاها که این افرها را خیلی راحت و بدون دردسر گرفتم و قبول از اون هم خیلی افر داشتم فکر کردم بعد یکسال دوره اکادمیک باز هم راحت افر میگیرم. دیگه چرا اشتباه بود چون افر دانشگاه یکسال بود، فکر میکردم  تمدید میکنن که نکردن و حقیقتش خودم هم فهمیدم این شغل را دوست ندارم. دوره بارداری با شکم بزرگ مجبور بودم تک و تنها ازمایش خرگوشی انجام بدم، تک و تنها جوابگوی اف دی ای باشم و هیچ کمک و حمایتی از دانشگاه و استاد و سوپروایزر نگیرم، مارچ پسرک بدنیا اومد و همزمان شد با اینکه فهمیدم تا جون کار من تو دانشگاه تمومه. زایمان و مراقبت از بچه نوزاد که کولیک سخت داشت با جمع کردن پروژه و پیدا کردن کار همزمان شد. از اونطرف هم همزمان شد با پروسه پیدا کردن کار راستین. اگوست بود که فلوشیپ اف دی ای قطعی شد. تا اگوست این پروسه ۴-۵ ماه طول کشید اما از اونجا که خیلی ترسیده بودم خیلی اذیت شدم و این ترس و تغییرات بزرگ بشدت رابطه من و راستین را زیر و رو کرد. از ترس برای هر شغلی اپلای کردم درصورتیکه الان میبینم خیلی از این شغلها  بالاتر از حد و اندازه من بود یا اصلا اسکیل و تخصصش را نداشتم. تاجاییکه یادم میاد درکل سه تا مصاحبه گرفتم که دوتاش را رد شدم و فلوشیپ اف دی ای را رفتم. تو این یکسال هم یک زمینه کاملا جدید دارم یادمیگیرم،( شبیه سازی) ،
ممکنه پست گذاشته باشم که این  شاخه ای که انتخاب کردم (شبیه سازی ازمایشهای کلینیکال) را دوست دارم یا نه اما دلیل نمیشه که زمینه یا فیلدی که انتخاب کرده ام‌ بدباشه، انتخاب میتونست بین (شبیه سازی برای ازمایشهای کلینیکال یا شبیه سازی برای ازمایشهای پری کلینیکال) باشه. و اگه اشتباه هم کردم یا نکردم اشتباه بزرگ تلقی نمیشه. الان هم فلوشیپم و تا شش ماه دیگه قرارداد دارم. چندتا اتفاق میتونه بعد این شش ماه بیافته. یا تمدید فلوشیپ یا استخدام تو خود اف دی ای یا استخدام برای صنعت. 
حقیقتش از همون اگوست که فلوشیپ را شروع کردم دیگه برای کار اپلای نکردم چون واضح و مبرهن تجربه کافی تو این زمینه نداشتم و ندارم. از تابستون امسال دوتا مصاحبه برای دوشرکت گرفتم. اخری همین بود که چند روز قبل بود و رد شدم و برای خودم هم سخت بود چون همینطور که اونها تشخیص دادن تجربه کافی ندارم. الان برنامم چیه؟ که وقتی برگشتم کار را به پروژه محدود نکنم و بصورت گسترده درس بخونم و یاد بگیرم.
میریم سر راستین. چرا انقدر طول کشید مسیر شغلی اش را انتخاب کنه؟ اولی بخاطر شخصیتش دومی زمان لازم داشت که بفهمه چه تخصصی را بیشتر دوست داره و توش پروانه ها و تخصص های لازم را بگیره.
فکر کنم دوتا پست قبل هم گفته بودم که راستین هم بعد من مصاحبه داره، اگه نگفته بودم الان میگم راستین هم یک روز بعد از مصاحبه من  اولین مصاحبه تخصصی اش را تو امریکا داشت. و بله  مصاحبه را قبول شد. بنظر میاد دوران نگرانی برای وضعیت کاری راستین تموم شد. وقتی جاب افر رسمی اش اومد میام و بیشتر توضیح میدم. 
حرف اخر  بنظرم هیچ کس دوست نداره اشتباه کنه اما دراخر ما ادمها تو مسیر زندگی امون اشتباهات کوچیک و بزرگ زیاد میکنیم. هرکدوم ما شخصیت های متفاوت داریم و تو شرایط خیلی متفاوت بزرگ شدیم. اشتباهات چه بزرگ چه کوچیک میان و اثرشون را رو زندگی ما میذارن اما بازم افتاب طلوع میکنه و یک روز دیگه میرسه. اینکه اجازه بدیم چقدر اون اشتباه روی ما اثر منفی بذاره باز به شخصیت ما برمیگرده. اینکه چقدر بعد بتونیم خودمون را بابت اون اشتباه ببخشیم و با خودمون به صلح و صفا برسیم باز به خودمون بستگی داره. بلاخره این مشکل ما هم یک روزی کامل حل میشه و تموم میشه و من امیدوارم بتونم بعد از اون با کمک مشاور  باز به صبح و صفا با خودم و زندگی ام برسم. 
نظرات 8 + ارسال نظر
نگار چهارشنبه 17 بهمن 1403 ساعت 19:50 https://javaneidardelesang.blogsky.com/

تبریک زیاد برای کار جدید همسرت! چقدر عالی که اولین مصاحبه تخصصی منجر به کار شد!

مرسی نگار، ارره من حتی یک ذره امید نداشتم. پیش خودم میکفتم خوبه مصاحبه کرفت تجربه پیدا میکنه. جالبه موقع مصاحبه اش برق هم رفته بوده، اما وقتی مصاحبه اش تموم شد میگفت خیلی خوب مصاحبه را داده ولی من بازم باور نمیکردم کار را بگیره

ماه دوشنبه 3 دی 1403 ساعت 07:12

آسمان جان خیلی تبریک میگم برای کار همسر گرامی. خیلی خوشحال شدم. با آرزوی تداوم موفقیت های خودتون هم

ماه عزیز، خیلی ممنون. شاید کار پیدا کردن برای بعضی با شرایط فرضا مهاجرت تحصیلی و یا سن کم م و غیره خیلی عادی حساب بشه اما تو شرایط ما خصوصا الان، اتفاق بزرگی برامون هست. درواقع نقطه شروع زندگی کاری راستینه که برامون مهمه. مرسی

زینب دوشنبه 3 دی 1403 ساعت 05:59

آسمان جان همون که خانم نازی گفته تدبیر ما همیشه جوابگو نیست.شخصا دوتا از بزرگترین اشتباهاتم تو زندگی بعدها چنان به نفعم تموم شد و برعکس یک جاهایی هرچی عاقلانه انجام دادم به ضررم شد که فهمیدم حساب کتابهای دنیا با تصورات من خیلی فرق داره و همه چی دست من نیست.
امیدوارم بهترینا براتون پیش بیاد

زینب جان. امیدوارم یک روزی برسه که منم درمورد اشتباه اخرم همین نظر را داشته باشم و بگم به نفعم شد.
کلا احتیاج دارم که بگم یکجا حساب کتاب دنیا به نفعم کار میکنه و میتونم نگران نباشم

مریم یکشنبه 2 دی 1403 ساعت 09:49

به به مبارک باشه! آفرین به راستین که اولین مصاحبه رو تبدیل به آفر کرد.

مرسی مریم جان.
حقیقتش من اصلا امید نداشتم که با اولین مصاحبه کار را بگیره. بعد مصاحبه خودش خیلی راضی بود اما بازم شک داشتم تا روز بعد مصاحبه که نامه پذیرش اولیه را گرفت. باور میکنی هنوزم میترسم یکهو سر صحبتهای حقوق و غیره یکهو نشه،

زری.. یکشنبه 2 دی 1403 ساعت 09:38 http://maneveshteh.blog.ir

خدا رو شکر، بنظرم مشکل کار پیدا کردن راستین گنده تر بود، حالا اگر قرار بود یکی اش درست بشه همون بهتر که کار راستین درست شد :)))) مبارک هر سه تاییتون باشه.
اینطور که فهمیدم خودت هنوز شش ماه دیگه فرصت داری؟ درسته؟ اون هم انشالله درست میشه.
باهات موافقم، من همیشه میگم دیکته ننوشته غلط نداره، از اینکه دیکته مون غلط داره ناراحت نشیم از اینکه قبول کردیم دیکته بنویسیم به خودمون افتخار کنیم.

سلام زری جان، درست گفتی. مشکل کار پیدا کردن راستین خیلی گنده تر بود. من تحصیلات امریکا را دارم و تجربه پست داک و فلوشیپ و حتی یکسال استادی و کلی مصاحبه و پرزنتیشن. اما راستین اولین مصاحبه تخصصی اش بود. اونهم شغل مدیریتی تو امازون. زیاد توضیح نمیدم چون میترسم « حرف شیشکی مایه اش شیشکی بشه»
با مثالت هم کاملا موافقم. کاری را کردن ولو با خطا بهتر از هرگز نکردن اون کار هست.

رویا شنبه 1 دی 1403 ساعت 20:18

وای به سلامتی خوش خبر باشی دختر خیلی خوشحالم مبارک های بعد چند وقت چه حال خوبی بود یه جشن خوب سه نفره بگیرید

مرسی رویا جان، انقدر این چندوقت منتظر این لحظه بودیم که میترسیم شادی کنیم. گذاشتیم افر رسمی بگیره و امضا کنه بعد با دل راحت شادی کنیم و جشن بگیریم. اما موقعی که همه جی صد درصد شه حتما یک جشن کوچیک برای خودمون میگیریم

نازی شنبه 1 دی 1403 ساعت 18:41

همه چی حل میشه عزیزدلم چون خوش قلب و مهربونی اشتباهات بزرگ برای اینه که بفهمیم همیشه هم اندیشه و تدبیر ما جوابگو نیست و خودمونو با ارامش بسپاریم به خالق بی همتای مهربونمون اعتراف میکنم من خودم سلطان خریت های نامنظم هستمپس فکر نکن تنهایی چشم بهم بزنی پسمل جیگرمون بزرگ شده و میخوای دامادش کنی و برامون از جشن ازدواجش نظرخواهی کنی

مرسی نازی که با طنز و روحیه خوبت همه چی را قشنگ میکنی.
حرف از بزرگ شدن پسرک نزن که یادسن بازنشستگی می افتم

ربولی حسن کور شنبه 1 دی 1403 ساعت 10:18 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چه خوب که دست کم یکی از نگرانی ها درحال رفع شدنه.
من مطمئنم از پس سایر مشکلات هم برمیایین.
منتظر پستهای بعدی پر از خبرهای خوب هستیم.

سلام دکتر جان
ممنون، امیدوارم این حجمه مشکلات زود تموم بشه و زندگی ما بیافته رو روال عادی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد