My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

بچه

ادمها بدلایل مختلف بچه دار میشن، بعضی عاشق بچه ها هستن و دوست دارن خودشون هم بچه داشته باشن. این ادمها گاها فقط ازدواج میکنن که بچه دار بشن. بعضی ادمها رویه و روال سنت و فرهنگ را دنبال میکنن. سنت میگه ازدواج کنید، بعد یکی دوسال هم بچه دار بشید، اونها هم مطابق سنت و حرف خانواده و جامعه جلو میرن، گاهی حتی نمیدونن چرا دارن ازدواج میکنن و چرا بچه دار میشن. کسانی هم هستن که دوست دارن ازدواج کنن، تنهایی اذیتشون میکنه، بعد مدتی از ازدواج بچه دار میشن که سطح دیگه ای از زندگی را تجربه کنن. کسانی هم هستن که نه ازدواج میکنن نه بچه دار میشن، این ادمها دلیلی برای تعهد و قبول مسئولیت جدید و تازه و یا تغییر تو روال زندگی خودشون نمیبینن. تعدادی هم بچه دار میشن که تجربه ها و حسهای جدید را تجربه کنن. 

من و راستین ۱۶ سال هست زیر یک سقف زندگی میکنیم، که نصفش تو مهاجرت گذشت. مثل همه زندگی های مشترک، زندگی ما هم بالا و پایین زیاد داشته روزهای سفید و سیاه و خاکستری هم داشته اما روزهای سفید و خاکستری اش غالب این سالها بوده و برای همین هردو در کنار هم زندگی شاد و خوب و همراه با ارامشی داشتیم، با کمک هم مشکلات کاری را برطرف کردیم، خونه و ماشین خریدیم، پیشرفت کردیم، بعد مهاجرت کردیم، سالهای سخت مهاجرت را پست سر گذروندیم، روزهای سخت را عقب زدیم و به ارامش رسیدیم و از زندگی درکنار هم لذت بردیم. رسیدیم به نقطه ثبات و یکبار دیگه راجع به بچه دارشدن فکر کردیم. من تقریبا موافق بودم و راستین تقریبا مخالف. راستین رویه زندگیمون را دوست داشت و دلیلی برای تغییرش نمیدید اما من خواهان تجربه های جدید و دیدن بعد دیگه ای از زندگی بودم. با هم تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، هیچ کدوم صد درصد مطمئن نبودیم ولی تصمیم گرفتیم جلو بریم. موانع زیادی جلو راهمون بود، ولی مصمم بودیم موانع را کنار بزنیم و‌ زدیم. نمیگم روزی که اخرین مرحله را باید انجام میدادیم با اشتیاق و شادی به پیشوازش رفتیم. ایجاد تغییرات سخت هست. بخصوص وقتی ارامش و امنیت در اون زمان وجود داشته باشه. رفتن به سمت تغییرات جدید ناشناخته، مسئولیتهای بیشتر، انگیزه و خواسته بسیار قوی لازم داشت. اما دراخر پروسه را هم درکنار هم و حمایت هم طی کردیم. الان حدود ۷ ماه از اون زمان میگذره و ما درکنار هم منتظر رسیدن روز تغییرات هستیم.
دوست عزیزی که کامنت میذاری اگه کامنتت انتقادی یا منفی هست لطفا کامنت را نذار، چون منتقد خوبی برای کامنت منفی نیستم ؛) 
نظرات 21 + ارسال نظر
نگار چهارشنبه 7 دی 1401 ساعت 19:44

آسمان جان تبریک! واقعا خوشحال شدم الان که بعد کلی وقت پیجت رو چک کردم. امیدوارم یه تجربه عالی از مرحله جدید زندگیت داشته باشی

مرسی نگار عزیز، امیدوارم. امیدوارم همه چی بخوبی پیش بره

نیکی سه‌شنبه 22 آذر 1401 ساعت 10:13

سلام مجدد، آسمان جان، من یه سوال در رابطه با مهاجرت تحصیلی، من امسال نمیدونم خوشبختانه یا متاسفانه فقط تونستم یک دانشگاه از آمریکا اپلای کنم، اونم فلوریدا Gainesville, چون نمره زبانم نرسید نشد کانادا و ایالت های دیگه اقدام کنم، الان هم تا حدودی مطمئن هستم بهم ادمیشن میدن، راستش هیچی از اونجا نمیدونم، میگن شهر کوچیکی هست، سوالم اینجاست من اگه اونجا بیام برای phd اقدام کردم، رشته امم بازار کار خوبی نداره، فقط میتونم تو محیط آکادمیک باشم، اگه
مقاله های خوبی بدم و فعال باشم و اینا، امکان گرفتن گرین کارت هست؟ یا کلا امکان پیدا کردن شغل هست تو ایالت های دیگه بعداز تحصیل
رشتم محیط زیست شاخه جغرافیا
ببخشید زیاد شد .
این روزا درگیر شدم ، برام اقامت مهم بعد از تحصیل ،‌از طرفی نمیخوام سال دیگه باز امتحان کنم این مسیر رو. مرسی از پاسخ

سلام نیکی جان، عملا همه بچه هایی که تحصیلی میان امریکا قصد موندن دارن و موندگار میشن. رشته های تحصیلی مثل ایران نیست که خارج از محیط دانشگاه براشون کار پیدا نشه و انقدر موسسه تحقیقاتی و پژوهشی تو امریکا هست که استخدام بشی. پس میتونی چه از طریق کاری چه مقاله و سایتیشن گرین کارت بگیری. درضمن از گوگل کردن غافل نشو، همه اطلاعاتی که میخواهی درمورد اینده کاری، شهر تحصیل را میتونی خیلی راحت با گوگل اطلاعات بگیری. موفق باشی

مینو یکشنبه 20 آذر 1401 ساعت 06:32

آسمان جان همیشه خوش خبر باشی عزیز، با اینکه ماههای قبل نوشته بودی که برنامه هایی رو برای بچه دار شدن داری دنبال می کنی ولی بعد از چند ماه خاموشی در این مورد، خبر عالی که به ما دادی برام سورپرایز بود، با تمام وجودم آرزو می کنم با اومدن نی نی ، تغییرات بسیار خوب و شیرینی برای زندگیتون رغم بخوره

مینوی عزیزم، روزهایی که از پروسه و مسیر سختی که میرفتم مینوشتم پیامهای خیلی منفی زیادی گرفتم. اون روزها خودم نا مطمئن با سختی ها درگیر بودم و انرژی برای جواب دادن به این پیامها نداشتم. در کل اومدن نی نی خیلیها را سورپرایز کرد، خیلیها فکر میکردن ما قصد بچه دار شدن نداریم و با اومدن نی نی اونهم بعد اینهمه سال سورپرایز شدن. ممنونم از ارزوی خوبت

مینو شنبه 19 آذر 1401 ساعت 18:34 http://ghozar.blog.ir

به به شنیدن همچین خبرایی کل روز آدمو میسازه حتی اکه خیلی طرفتو نشناسی. خیلی به شما و همسرتون تبریک میگم. منتظر روزهای بسیار بسیار صورتی و خاص باشین:)

سلام مینوی عزیزم، مرسی، امیدوارم همینطور باشه که میگید و روزهای بسیار خاص و ابی در انتظارمون باشه

کامشین شنبه 19 آذر 1401 ساعت 11:59

سلام آسمانی جان
از اینکه خوشحال هستی، خوشحالم. امیدوارم که همینطور زندگی تون رونق بگیره و جلو بره.
تو مامان خوبی می شی قول میدهم.
مواظب خودت باش. بچه تون طفل زمستان خواهد بود. خوش به حالش.

سلام کامشین عزیزم، تصمیم سختی بود، از یک طرف عقلم میگفت تصمیم خوبیه و از طرفی احساسم چسبیده بود به جزیره امن دوتاییمون. میدونم کمتر از سه ماه دیگه اثری از این جزیره باقی نمیمونه و اقیانوسی از تغییرات و مسئولیتها و احساسات جدید جزیره را میبلعه. نمیدونم شکل جزیره تغییر میکنه، بزرگتر میشه یا کوچکتر یا بکل توی اقیانوس غرق میشه. امیدم اینه جزیزه را حفظ کنم.
بله بله یک کوچولوی زمستونی در راه داریم

هدا شنبه 19 آذر 1401 ساعت 11:53

سلام آسمان٬
چقدر براتون خوشحال شدم عزیزم٬
امیدوارم از حضور کودکتون لذت ببرین٬ بچه داری سخته ولی زندگی رو معنادارتر می کنه٬ ایشالله همه چیز خوب پیش بره:

سلام هدا، حقیقتش تصمیم خیلی سختی بود،از همین الان دلم برای روزهای دوتایی بودنمون تنگ میشه، واقعا تغییر بزرگی توراهه و سعی میکنم از اخرین روزهای با هم بودن و‌دوتایی بودن لذت ببرم تا بعد

زری.. پنج‌شنبه 17 آذر 1401 ساعت 23:14

واااااو آسمان جان خیلی تبریک میگم له هر دوتون. بهترین ها را براتون آرزو میکنم، انشاالله قدم نی نی پر از خیر و برکت و شادی باشه برای همگی

سلام زری گلم، ایشالله، مرسی از ارزوی قشنگت

نیکی چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 15:48

تبریک میگم آسمان جان ، تو یقینا قوی ترین مادری هستی ک تا حالا دیدم ، الگوی واقعی خیلی از ماها و همچنین فرزندتی ، قدمش پر از خیر و نیکی .

سلام نیکی عزیزم، مرسی. من درس جنگیدن و ناامید نشدن و پشتکار را تو زندگی خیلی خوب یاد گرفتم و امیدوارم بتونم این درس را به این کوچولو هم منتقل کنم ، ممنونم

صبا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 14:39 http://gharetanhaei.blog.ir

راستی فکر کنم خونه جدید هم رفته باشید، اونم مبارک باشه

سلام صبا جون، اون خونه جور نشد، درعوض برای یک خونه تو منهتن توی یک منطقه خوب اپلای کردیم و اگه این بشه، ۱۵ ژانویه اسباب کشی داریم. از اونور اوج فشردگی کاریم هم هست. واقعا نمیدونم چطور میشه همه را با هم پیش برد

صبا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 14:36 http://gharetanhaei.blog.ir

سلام آسمان جان، من دیروز پستت رو خوندم و دقیقا نفهمیدم چی شد!! یعنی نفهمیده بودم دو ماه دیگه اقدام به بارداری میکنید یا بچه به دنیا میاد!!

الان دیدم نوشتی یعنی الان تقریبا ۷ ماهه بارداری.


وایییییی، اینقدر خوشحال شدم که نگو، بغلم از سیدنی تا نیویورک باز میکنم و با خوشحالی به آغوشت میکشم مامان آسمان پرتلاش و سختکوش.

امیدوارم بقیه پروسه هم خوب پیش بره و بیایی بگی ما داریم اقدام میکنیم واسه بعدی

سلام صبای عزیزم، اره واقعا پروسه باورنکردنی بودو خوشحالم که دست اخر همه چی به خوبی پیش رفت. خود بارداری را هم تا الان اصلا نفهمیدم چطور گذشت، و فقط ضربه های کوچولو هست که یاداوری میکته زمان داره مثل برق و باد میگذره.بووس و بغل از خود نیویورک تا سیدنی

رویا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 12:52

وای دختر مبارکه. الهی دیدی دیدی چقدر خودت را الکی ناراحت کردی وای وای دیدی شد. قدمش به خونه شما مبارک. کی بهتر از نازنین شما که ژن خوب خودتون را داره. مبارک راستین عزیز باشه . خدایا شکرت که هر دفعه گوشه ای از لطفت را می‌بینیم. اصلا خدایا شکرت به خاطر آسمان که تو گوشه گوشه زندگیش تو را به ما نشون داد. میشه تصور کرد وقتی بار اول خبر را شنیدی چه حالی بودی. جان من بیا و یه پست بذار . نمیدونی چقدر واست خوشحالللللم.

سلام رویای عزیزم، با ذوق تو من یکبار دیگه ذوق کردم و خوشحال شدم، روزها و ماههای سخت و شیرینی بود اما با نتیجه خوب تموم شد و رسید مرحله بعدی.خوشحالم که دوستهای مجازی خوبی مثل خودت دارم که خواهرانه کنارم هستن و با شادیهام شاد و شریک استرسها و ناراحتیهام هستن

شهرزاد چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 10:39

آسمان جان براتون خوشحال شدم. امیدوارم سلامت باشید و در مسیر پیش رو روزهای خوبتون چندین برابر بشه.

مرسی شهرزاد عزیزم از ارزوی قشنگت، ایشالله، همینطورشما

صبا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 09:01

اون روزا که دنبال این قضیه بودی و نمیشد از ته قلبم برات دعا کردم حتی فکر کنم اینجا برات نوشتم که امیدوارم سال دیگه این موقع نی نی تو بغلت باشه
راستش رو بگم با این که نه میشناسمت نه دیدمت ولی چشمام اشکی شد خیلی برات خوشحالم امیدوارم به سلامت پا به این دنیا بذاره و نماینده ی خوبی از طرف خدا برای آدم‌های این کره خاکی باشه چون معتقدم که انسان خلیفه الله هست

مرسی صبای عزیزم، چه ارزوی قشنگی کرده بودی و خوشحالم که ارزوت به تحقق نشست منم امیدوارم انسان با اخلاق و شادی باشه و از زندگیش تو این دنیای خاکی لذت ببره

رویا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 08:33

آسمان صبر کن ببینم یعنی دو ماه دیگه بچه شما به دنیا میاد؟؟؟

هاهاها اره حدودا برای خودم هم خیلی خیلی زود گذشت. حتما میام از این دوران هم مینویسم

رعنا چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 08:25

خیلی خوشحال شدم آسمان جان
بهت تبریک میگم
امیدوارم به سلامتی به دنیا بیاد و زندگی قشنگتون رو زیباتر کنه

ممنونم رعنای عزیزم، تو پست بعدی از این دوران مینویسم. مرسی از ارزوی قشنگت

حسین چهارشنبه 16 آذر 1401 ساعت 00:13

سلام
امیدوارم زندگیتون مثل همیشه خوب باشه ،روزهای آینده بهترین روزهای زندگیتون و تغییرات آینده هم از همین الان مبارک باشه

سلام
خیلی ممنونم حسین عزیز و امیدوارم همینطور بشه. درواقع یکی از ارزوهام اینه انقدر از این تغییرات راضی باشم که بگم چرا زودتر این تصمیم را نگرفتیم

سما سه‌شنبه 15 آذر 1401 ساعت 21:42

عزیزم
نمی تونم توصیف کنم که چقدر خوشحال شدم. میدونی از خیلی جهات شرایطمون مشابه هست. امسال من تنهایی میرم ایران (همسر نمی تونه بیاد) تا ببینم که چرا با اینکه ۸ ماه هست داریم برای بچه دار شدن تلاش می کنیم، خبری نشده.
مامان شدن شما، یه امید زیادی برای من هم ایجاد کرده.
امیدوارم با کوچولوی دوست داشتنی ای که به جمع خانواده‌تون اضافه میشه، شادی خانواده‌تون و حال خوبتون چندین برابر بشه❤️❤️❤️

سما جان، امیدوارم که پروسه ات بخوبی پیش بره. اگه خارج از کشوری، دکترهای اینطرف را هم امتحان کن. مرسی از ارزوی خوبت، امیدوارم

سما سه‌شنبه 15 آذر 1401 ساعت 18:42

سلام عزیزم
یعنی شما دو ماه دیگه مامان میشی؟
من که اشک توی چشمام جمع شده، امیدوارم درست متوجه شده باشم ‌‌

سلام سما جان، بله حدودا دوماه و نیم مرسی

آبی سه‌شنبه 15 آذر 1401 ساعت 15:05

براتون شیرین‌ترین و بهترین لحظات رو آرزو می‌کنم

مرسی ابی، چه اسم باحالی. تشکر

ربولی حسن کور سه‌شنبه 15 آذر 1401 ساعت 13:05 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
امیدوارم ادامه زندگی تون پر از شادی و امید باشه
خوشبخت باشید

سلام دکتر جان، ممنونم، امیدوارم همینطور بشه

رویا سه‌شنبه 15 آذر 1401 ساعت 11:59

سلام عزیز. چقدر خوبه که اینقدر آگاهانه تو هر چیزی پیش میری به خصوص در این زمینه. امیدوارم که همه چی به خوبی پیش بره و یه روزی بیای بگی که تغییر جدید از راه رسید و ما هم بر اساس اون یه مقداری تغییر مسیر دادیم. بهترینها مال خودت.

سلام رویا جان. ممنونم. من فکر میکنم بچه دار شدن نه کاملا سفیده و نه کاملا سیاه. همینطور که بچه دار نشدن نه کاملا سفیده و نه سیاه.
حقیقتش ما دوستان متاهلی داریم که خودخواسته قید بچه دار شدن را زدن و قراره صادقانه به اونها از تغییرات بگیم. شاید یکسال بعد تغییر بزرگ بیام اینجا و از درجه سفیدی سیاهی بگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد