My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

سیبه چرخید

سلام،

تو فرودگاه مهراباد نشستم و منتظر پرواز شهرستانم. بلاخره نامه قرارداد دانشگاه را امروز صبح گرفتم، نه خوشحال نشید، حقوقی که درنظر گرفته بودن حتی پایینتر از اف دی ای بود و منوط به داشتن گرنت، بدون لحظه ای شک کار دانشگاه را رد میکنم. فقط کلی وقتم را تلف کردن تا همین نامه را بفرستن و اگه زودتر حقوق را گفته بودن اینهمه خودشون و منرا معطل نمیکردن. حالا باید تصمیم بگیرم بین کار شرکتها( صنعت) و کار اف دی ای. گروه اف دی ای بنظر گروه خوبی بنظر میرسید، کلی عزت و احترام ازشون گرفتم، خوب حقوقش پایینتر از شرکتها هست اما ثبات داره ولی همینطور که قبلا گفتم باید بری واشنگتن. شرکتها حقوق بیشتری میدن، میتونم گزینه ریموت یا چند روز ریموت چندروز شرکت را انتخاب کنم( اف دی ای هم همینطور بود) اگه کاملا ریموت باشه مهم نیست شرکت کدوم ایالته اما اگه نیویورک یا نیوجرسی باشه میتونم رفت و اومد کنم. اما برام مهمه شرکت بزرگ باشه….خلاصه باید تصمیم بگیرم. تو اولین قدم با رکروابترها( کارچاق کن؟!، کلمه مناسب پیدا نمیکنم) تماس میگیرم ببین اصلا کار مناسب سراغ دارن….ذهنم اشفته هست
پ.ن دیروز نامه به رییس دانشکده زدم، افر را ریجکت کردم، هنوز جوابی نداده، جمعه ای که میاد اف دی ای میتینگ ماهیانه را داریم، نمیدونم چرا برای این میتینگ ساده استرس گرفتم، شاید چون میترسم سوالی در مورد کار اینده ام بپرسن، البته حس ششم ام میگه استادم جدیدا بدون پیوست کردن من باهاشون نامه نگاری داره، هرچند بعد ریجکت افر دانشگاه دیگه برام مهم نیست چیکار میخواد بکنه….
راستی چندتا کامنت بی پاسخ از پست قبلی مونده که بعدا جواب میدم
نظرات 5 + ارسال نظر
ربولی حسن کور دوشنبه 20 تیر 1401 ساعت 15:04

هوراااا
نظرات تائید شدن!

وااای شرمنده شدم

مریم یکشنبه 12 تیر 1401 ساعت 07:06

خوب کاری کردی رد کردی عکس العمل ها را بنویس چی بود بعد از رد کردنت ؟ استاد موذی را مراقب باش نامه نگاری های مخفیانه اش کار دستت نده

مریم جان، جواب کامنت نازنین را بخون. برات بگم تو جلسه انلاین با دین دانشگاه، دین میگفت تو یک جلسه من فهمیدم استادت چه شخصیتی داره ، جالبه انقدر واضح بوده و من اینهمه سال تحمل کردم

نازی شنبه 11 تیر 1401 ساعت 05:51

همین که تکلیفت مشخص شد خیلی عالیه بین دو دلی و تردید موندن و بلاتکلیفی یکی از بدترین شکنجه هاست حالا اینکه حقوق پایین در نظر گرفتن یه طرف اینش خیلی دل منو سوزوند:منوط به داشتن گرنت یعنی چقدر باید بیشعور و پست و نمک به حرام باشن که این گزینه را هم با این حقوق کذایی پایین گذاشته باشن؟ لیاقت اینها یک عقده ای مثل همون استادت هست . اتفاقا ببین آسمان من خوشحال شدم شاید تو خودت توی گود هستی متوجه نیستی باور کن اینو ولی اون محیط دیگه برات کسل کننده و بیخود شده بود! من مطمینم تو صنعت شکوفا میشی و با دوستای خوب و ادمای خوبی اشنا میشی یک محیط شاد و سرزنده و پویا وارد میشی و در حین کار کلی بهت خوش میگذره چون تو خودت دختر خیلی خیلی خوش قلب و نازنینی هم هستی پس سر سوزنی ناراحت نشو اتفاقا خوشحال باش شاید یکی دو ماهی برای پیدا کردن کار عالی در صنعت تلاش کنی ولی ارزشش را داره و اینم دقت کن که خدای مهربون همه درها را برات نبسته که دلت فرو بریزه الان گزینه اف دی ای هم هست! ولی حالا ما میگیم صنعت چون دنبال پول و درامد بیشتر هستیم و میخوای حتمن نیویورک باشه فقط خیر و خوبی به دلت بیار اینم میگذره و تمام میشه کلن زمونه یه کم سخت شده اسمان جون برای همه مردم دنیا خیلی تلخ تر از گذشته میگذره ولی خوبی اش اینه که میگذره
چند وقت پیش همسایه مون برای دختربچه سه ساله اش یک خر مخملی صورتی خریده بود اگر بدونی این بچه تو آسانسور چه ذوقی میکرد و چطوری خرش را ماچ و بوسه میکرد و خوشحال بود جوری که همه داشتن میخندیدن چند وقت بعد دوباره دیدمش تو آسانسور بهش گفتم السی حال خرت چطوره گفت اون دیگه کهنه شده مامی میخواد برام بالن بخره!
با خودم فکر کردم ما هم در ابعاد بزرگتر دقیقن مثل همین بچه ایم هر روز یک دغدغه جدید داریم و با یه چیزی شاد میشیم و باز اون دغدغه کهنه میشه و چیز جدید و چالش جدید و......این خاصیت زندگیه
چیزی که به دل منه اینه که سیب میچرخه برات ومیچرخه ولی آخرش همیشه برات ختم‌به خیر میچرخه پس تا ایرانی فقط لذت ایرانگردی و عروسی ابجی را ببر اصلن فکر هیچی را نکن

نازی جون سلام، تاحالا چندبار کامنتت را خوندم و با تک تک جملاتت موافقم. یک زمانی بین کار صنعت و اکادمیک مونده بودم و مرتب باهم مقایسه میکردم اما تو این چندماه اخر یکهو چشمهام باز شد، به این فکر کردم که جدا از اینکه کدوم بهتره من کدوم را دوست دارم و جوابم این بود. صنعت. من نمیخوام سالیان سال تحقیقی را ادامه بدم که این مدت کردم، درسته پر از نواوری هست اما دیگه برای من جذاب نیست، درس دادن را هم دوست ندارم. واقعا دلیلی نداره که بمونم.و با توضیحت برای صنعت، محیط جدید و دوستان جدید کاملا موافقم. فقط یک مشکل کوچیک هست که دانشگاه بشدت منرا میخواد و بعد از رد پیشنهادشون پرسید حقوق مورد نظرت چیه؟ منم یک عدد مطابق کار صنعت پروندم و اونها هم بدون چک و چونه قبول کردن. اصلا فکر نمیکردم یکهو از اون عدد بیان این عدد. و چون میتینگ چشم تو چشم با دین دانشگاه بود، نتونستم نه بگم. شاید هم میشد الکی بگم کار گرفتم و قرارداد بستم اما اونرا هم نتونستم بگم. البته چون حقوق از گرنت میاد باید مراتب اداری با اف دی ای طی بشه. و اونها هم اکی بدن. خلاصه سیبه داره میچرخه و منم نشستم ببینم به کجا میرسه. بازم ممنونم از کامنت زیبا و پر انرژیت

رهگذر ناشناس پنج‌شنبه 9 تیر 1401 ساعت 20:58

ای کاش نظرات را تایید کنی آدم با امید زیاد کامنت میزاره بعد اینطوری ناامید میشه

سلام، چشم حتما

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 9 تیر 1401 ساعت 15:05 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
یعنی این هم زیر سر استادتونه؟

سلام ، نه اصلا. خود دانشگاه این حقوق کم را پیشنهاد داده که منم کار را قبول نکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد