My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

تا اینجا

سلام به دوستان خوبم

چون میدونم منتظرید که ببینید داستان به کجا رسید این پست را بنویسم شرح حال بدم
بله دوستان جمعه بود که رفتم پیش رییس تحقیقات ( دین اف ریسرچ)، گفت که روز قبلش با رییس دانشگاه با اف دی ای میتینگ داشتن و استاد بنده هم حضور داشته که احتمالا به دعوت اف دی ای بوده. خلاصه صحبت شده که گرنت دانشگاه بمونه و منتقل نشه و من روش کار کنم. اف دی ای از عنوان من پرسیده، رییس دانشگاه گفته استاد دانشگاهی، ریسرچ اسیستنت پروفسورشیپ. ( ببخشید فینگیلیش مینویسم، انگلیسی که میکنم فونت وبلاگ بهم میریزه و قاطی میکنه) بعد چون من جونیور حساب میشم اف دی موافقت نکرده که پی ای ( پرینسیپال اینوستیگیتور گرنت) باشم، گفتن یک پی ای معرفی کنید من کو پی ای گرنت باشم. استاد هم اون وسط گفته من دیگه خسته ام و کار نمیکنم و مشاوره هم نمیدم، اف دی ای هم گفته باشه ایراد نداره. رییس تحقیقات میگفت انقدر این قضیه را تکرار کرد که همه یک دور تشکر میکردن میگفتن اکی ممنون از خدماتتون( یعنی مهم نیست باشی نباشی گرنت را با اسمان پیش میبریم:) ( اخ که چقدر این قسمتش حال داد) ( دقت کردید که استاد که وقتی پیشنهاد انتقال گرنت را اف دی ای داد با سر قبول کرد که مشاور گرنت بمونه اما حالا که قرار شده گرنت بمونه گفته مشاور هم نمیشه) ( من واقعا نمیدونم چه مشکلی با من داره، حسادت؟ اینکه زورش میاد به شاگردش که همیشه به چشم کم نگاه کرده دارن گرنت اون را میدن؟ یا اینکه اف دی ای براش مهم نبوده گرنت بدون اون پیش بره و من برای کار کافیم) تازه رییس تحقیقات گفت اف دی ای کلی از نتایج تعریف و تمجید کرده و احتمال گرنتهای اینده را هم دادن( همیشه میدونستم که اف دی ای داره از نتایج و بهتره بگم کشفیات ما خیلی خیلی راضیه) بعد گفت پی ای کس خاصی را درنظر داری ، گفتم فلان استاد فارماکوکینتیک، گفت اتفاقا دیروز پیشنهاد دادیم و خانم استاد گفته نه اصلا مورد مناسبی نیست( متاسفانه استادم با اون یکی استاد که بینهایت با سواده خیلی مشکل دارن، (بگو‌ از کی خوشش میاد)) یک چیزی بگم رییس تحقیقات اصلا از استادم خوشش نمیاد، امریکایی هست و فوق العاده با شخصیت اما گفت استادم تو جلسه جرک بازی کرده( بدجنس بازی) خلاصه منم بی تعارف به رییس تحقیقات گفتم ببین من ادم شو افی نیستم اما تاحالا بار گرنت رو دوش من بوده اما قدردانی از من نشده گفت بنظرش استادم مهره نابجا بوده که هیچوقت کردیت کار را به من نداده و به اصطلاح کار و ارزش من را بالا نبرده، دیگه گفتم کار گرنت خودش یک کار تموم وقت هست، نمیتونم درس بدم گفت اکی، گفتم حقوق خوب و عنوان هم برام مهمه گفت باشه به رییس دانشگاه میگم جزییات را برات بفرسته. خوب حالا دوستان شما بگید با این شرایط چه تصمیمی میگیرید؟
از اون طرف اخر هفته مصاحبه تخصصی با یک بخش دیگه اف دی ای دارم( اگه اشتباه نکنم ۶ تا بخش اصلی ( غذا، دارو، تنباکو، اپیدمی،…) داره و هر بخشی ده دوازده قسمت خودش را داره) بعد غیر از اون مصاحبه تخصصی، پنج تا مصاحبه با تک تک لیدرهای اون قسمت که اپلای کردم  هم دارم( فردا یکی، سه شنبه دوتا، بقیش هنوز اعلام نشده،….)کار اف دی ای ریموت هست اما مصاحبه کننده گفت که بزودی میره تو ساختمان  و سه روز کار تو ساختمان هست دو روز خونه و خودش هم اضافه کرد مسلما نمیتونی از نیویورک رفت و اومد کنی و باید شهرت را عوض کنی.(ساختمان اف دی ای بین مریلند و  واشنگتن دی سی هست)  
خلاصه اینم از داستان کار من تا الان، خوب بگید دوستان چی فکر میکنید. 
نظرات 16 + ارسال نظر
نازی شنبه 7 خرداد 1401 ساعت 10:58

اره عزیزم همونم شب قدرم خوابتو دیدم کلن میام توماری برات مینویسم از این خانم محترم واقعن تقاضا دارم یه اسم دیگه برا خودشون بزارن مثلن شاپرک یا گل سرخ یا اینهمه اسامی قشنگ من اسم واقعیم نازگل هست واسه همین به این اسم پیام میدم اما اگه ایشون سختشونه نشونه میزارم دیگه کامنتو

مرسی نازی جون نازگل گل چقدرم اسمت خوشگله:)

نیکی جمعه 6 خرداد 1401 ساعت 15:36

سلام آسمان عزیز. یکی هم هست که جدیدا با اسم من کامنت میذاره. حالا نمیدونم این نیکی که اینجا هم کامنت گذاشته همونه یا نه. البته من خیلی زیاد برای شما کامنت نمیذارم فکر نکنم خیلی مهم باشه که اشتباه گرفته بشیم. بیشتر برای کامشین کامنت میدم و از اونجا هم باهاتون آشنا شدم. امیدوارم آخرش بهترین موقعیت نصیبتون بشه. ایران هم خیلی خوش بگذره

سلام نیکی جون، ای بابا چه عجیب شده. مرسی که گفتی. پس بهتره من کلا هر اسمی را برای دو نفر درنظر بگیرم نیکی جان، اما جدا از شوخی جدی، تک تک شما برام مهمید و ای کاش میشد یک اسمی مشخصی هرکدوم انتخاب کتید که بتونم بشناسمتون

نازی جمعه 6 خرداد 1401 ساعت 09:47

وا این نظر را من نزاشتم اسمان اینهمه اسم هست طرف یه راست اسم منو برداشته

هاهاها من فکر کردم فقط یک نازی دارم اینجا، جالبه مریم و صبا هم دوتا هست شایدم بیشتر و من رو حدس و گمان باید تشخیص بدم کی به کیه خوب شد گفتی. الان اون نازی هستی که دانشجویی و اروپا زندگی میکنی؟

نیکی پنج‌شنبه 5 خرداد 1401 ساعت 15:15

سلام آسمان جون، بهت تبریک میگم که این روزا داری ثمره زحماتی ک تو این سالها کشیدی رو داری می بینی، امیداورم بهترین تصمیم ها رو بگیری قاطعانه بدون هیچ سِکِند تات، من یه سوالی داشتم خیلیا ک تحصیلی بخصوص دکتری رفتن کشور دیگه ، بلا استثنا دیدم در آخر با استادشون به مشکل برخوردن ، تمام کسایی ک وبلاگشون رو خوندم یا فضای دیگه دنبال میکنم، چرا این اتفاق پیش میاد ؟ این همه جنگ اعصاب و روان بخاطر چیه؟ندادن فاند؟ سواستفاده استادا از دانشجو؟ چرا هیچ کس رو ندیدم آخرش با دل خوش دکتری بگیره‌ و قدردان استادش باشه. اصلا راهی هم وجود داره در آینده گیر همچین آدمایی نیوفتیم بعنوان کسی ک در مسیر اپلای هست میپرسم.

سلام نیکی عزیزم، ممنونم.
من جواب درستی برای سوالت ندارم اما شاید این مواردکمک کنه. اول از همه استاد رییس مستقیم ما هست که سالها (۴-۶سال) هرروز و حتی اخر هفته ها با ما درارتباطه. از اونجا که پروتکل خاصی هم نداره کاملا سیستم و روش شخصی خودش را میتونه داشته باشه. مسلما ارتباط هرروزه با یک فرد ( رییس و مرئوس) برای چندین سال منجر به مشکلاتی میشه خصوصا که مجبوری بی چون و چرا حرفش را گوش بدی حتی اگه نپسندی چون فاندت و تزت و دراخر ایندت دست اونه. تو این پروسه ممکنه بعضی جاها از شاگرد تماما فرمانبردار تبدیل به تا حدی نافرمان بر بشی و مشکلات شدیدتر بشه و یا استاد احساس ناامنی بکنه( مثل من که عملا دارم جاش را بعد بازنشستگیش میگیرم) و‌یا حسادت، لجبازی. به هرحال هردوطرف انسانن و هیچ کدوم کامل نیستن و معایبی دارن. بنظرم پروسه طولانی منطقی ترین جواب به سوالت باشه

شلاله چهارشنبه 4 خرداد 1401 ساعت 05:30

سلام آسمانی جان،
یه روز خیلی ناامید کننده و بدی رو شروع کرده بودم یه درد بی درمونی که به کسی هم نمیتونی بگی و مجبوری خودت خودت رو‌ دلداری بدی، ولی این پست تو و خبرهای خوبش حالم رو دگرگون کرد خیلی خیلی خوشحالم کردی. انگار که برای خودم اتفاق افتاده باشه ذوق کردم .
نمی‌دونم اولویت تو در این مرحله از زندگیت و با توجه به شرایط کار و خونوادگیت چی هست دقیقا
ولی اینکه یه مدتی تو دانشگاه به عنوان رییس اصلی با FDA بدون حضور اون زن مریض کار کنی هیجان زده می‌کنه منو.‌بلاخره کلی پرستیژ کاری داره کار کردن با همچین سازمانی . امیدوارم هر کدوم که بلاخره قبول کردی برات کلی خیر و برکت و آرامش به ارمغان بیاره

سلام شلاله جون، راستی پیغامت را هم خوندم و برات خیلی خوشحالم
فکر میکنم کار دانشگاه بدون حضور استادم بد نباشه، خصوصا اینکه لازم نیست از نیویورک نقل مکان کنم. کار را کامل میشناسم و کوچکترین نگرانی بابت خود ازمایشها ندارم و فکر کنم یکسال با استرس کمتر میتونم در پیش داشته باشم. ببینم اوضاع چطور پیش میره. مرسی عزیزم

نازی چهارشنبه 4 خرداد 1401 ساعت 04:16

هردوتا کار را بگیر در ضمن یادت باشه امریکا مث ایران نیست که پرستیژهای توخالی و پوچ ذره ای براشون ارزش داشته باشه اینجا پول و درامده که حرف اول را میزنه هردوتا کار را چنگ بزن

نازی پرستیژ فقط تو کار اکادمیک هست اونهم درحد همون دانشگاه و چندتا شاگرد بینوا . جز اینکه پرزیدنت کشور باشی کسی تره برات خورد کنه. اگه هردو طرف قبول کنن هردورا میگیرم اما بعید میدونم اون بخش اف دی ای با کار پارت تایم موافقت کنه و دست اخر مجبورم یکیش را انتخاب کنم.
فردا مصاحبه شغل اف دی ای را دارم و دانشگاه هم دوباره رفت تو فاز بی خبر گذاشتن.

صبا دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت 23:31

پس کامنت من کو

صبا جون خوندم، امروز جواب میدم

ربولی حسن کور دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت 22:17 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
یعنی باز هم بلاگ اسکای کامنت منو قورت داده؟
امان از بعضی ها که کلا با همه مشکل دارن. و نمیدونم چطور به مرحله استادی هم میرسن؟

سلام دکتر، یک وبلاگ درست و درمون ایرانی نداریم، باز وضع بلاگ اسکای خیلی بهتر از میهن بلاگ هست، اون که از دم همه را قورت میداد.
منم همین را میگم، استاد من بنظر خیلی متین و موقر و بی حاشیه هست اما من میدونم عملا با رییس تحقیقات و همه استادها مشکل داره، و ازشون خوشش نمیاد. امیدوارم اف دی ای متوجه شده باشه کسی که سری پیش میخواست مشاور پروژه بمونه وقتی قرار شد گرنت دانشگاه بمونه گفته حتی مشاور هم نمیمونه.البته احتمالا ازمنم اصلا خوشش نمیاد :))

سعید دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت 13:32

سلام بر خانم آسمونی ...

خیلی خوشحالم که این همه فرصت شغلی برای شما پیش آمده ... مطمئناً شایستگی همشون رو دارید ... بعد از این همه مدت تلاش حالا نوبت کیف کردنه ...
خانم آسمانی حقیقتش من هم در یک شرایطی هستم که با تغییر مدیران سازمان، در چند جا موقعیت شغلی بهم پیشنهاد شده ... پیش از این خیلی درصدد تغییر موقعیت شغلی خودم و دریافت فرصت شغلی جدید بودم ... الان که این موقعیت‌ها به طور ناگهانی پیش اومده، به جای خوشحالی بیشتر نگران هستم، میگم خداکنه بهترین اتفاق بیفته ... یعنی خود انتخاب کردن بین گزینه‌ها کلی هم استرس داره ... بعضی موقع‌ها میگم خدا کنه یکی از مدیران خودش منو مجبور به حضور در شغل مورد نظرش کنه تا از دست فکر و خیال راحت بشم ...
در کل ممنون که نوشتید ...
آرزوی کلی شادی و خوشحالی برای شما و آقا راستین دارم ...

اقا سعید عزیز، هم دردیم. منم تازه فعال دنبال کار نگشتم وکرنه الان بین چندراهی مونده بودم همین دوراهی برای صد پشتم کافیه. کامل میفهمم میگید کاشکی خود یکی از این مدیران نظرش عوض بشه:)) امیدوارم که بهترین درانتظارتون باشه و بهترین را انتخاب کنید

عاطفه دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت 04:42

خیلی هم خوب امیدوارم بهترین اتفاقات برای آسمان رقم زده بشه

ممنونم عاطفه جان از اونجا که تا یک سیب به زمین برسه برای من ده هزار تا چرخ میخوره تا موقعی که قرارداد کاری بدستم نرسه و امضا نکردم احتمال هرتغییر تو اوضاعی را میدم

... دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت 04:19

صبا یکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت 23:52

صد در صد که پوزیشن استادی خیلی بهتره
من کار صنعت می‌کنم و به نظرم نمی ارزه چون به هر حال تو یک کارمندی و مدیر بالا سرته. هر چند شاید ۵۰ تا پیمانکار هم زیر دستم باشه اما آخرش پرستیژ و استقلال استادی رو نداره تازه بعد یه مدت روتین میشه. البته توی ایران روتین میشه چون ما عملا چیزی به نام R&D نداریم و احتمالا شما اونجا تو صنعت هم بری تو قسمت تحقیقاتش خواهی بود

صبا جون ممنونم از کامنتت، چون تو هم همینجا کار میکنی خیلی نظراتت کمک میکنه. اره اکادمیک با رفتن استادم خودم تقریبا میشم رییس خودم و حقیقتش زمان فلکسیبل خوبی داره. دقیقا کار تو صنعت حتی اگه بخش تحقیق باشه بازم کارمندی میشه. ببینم دانشگاه چطور کار را پیش میبره. یاد گرفتم به هیچی دل نیندم از بس هزاربار شرایط تغییر کرده. یکهو دیدی دوهفته دیگه دانشگاه بشه نشد

فاخته یکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت 22:17

آسمان جان دانشگاه از نظر من فرصت بهتریه چون توانایی تو زیاده هر زمانی بخوای میتونی وارد صنعت بشی و اونام رو هوا میزننت. اما ممکنه بعدا از صنعت نتونی وارد دانشگاه بشی.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری

فاخته جون کاملا درست گفتی، از اکادمیک میشه رفت صنعتاما برعکسش سخته. فعلا هردورا دارم پیش میبرم تا ببینم کدوم بهتره. اما اگه دانشگاه حقوق خوب بده احتمالا یکسالی دوباره دانشگاه بمونم، چون دیگه تقریبا رییس خودم میشم:)

صبا یکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت 18:52 http://gharetanhaei.blog.ir/

استادت خیلی داغونه ها طفلک

من باشم همه مصاحبه ها و همه چیز رو با هم پیش می برم وقتی آفر نهایی از همه شون گرفتم همه رو میگذارم رو میز و با توجه به شرایطم در اون موقع تصمیم میگیرم کدومش برام بهتر هست.

اوه صبا خیلی. ببین من شخصیتم از اونهاست که برای معلم و استاد احترام خاص مدل ایرانی قائله و کلا ارومترین و بی دردسرترین و پر سود و منفعت ترین و وفادارترین شاگرد استادم بوده، بعد فکر کن همین ادمی نمیتونه رشد شاگردش را ببینه، جلوی رشدش را میگیره و هیچ حمایتی نمیکنه تازه سنگ اندازی هم میکنه، واقعا ضعف شخصیتی بزرگی داره.
اره صبا فعلا هردو را پیش میبرم، ببینم چی میشه. راستش راستین پیشنهادداد ببین اف دی ای موافقت میکنه اون کاررا پارت تایم بگیری، اگه قبول کنن شاید دوتاش را با هم بردارم

زری.. یکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت 12:36 http://maneveshteh.blog.ir

من جای تو بودم الان کار اف دی ای را پیگیری میکردم، برای اینکه از دانشگاه بعدا بروی تو صنعت وقت و فرصت داری. بذار تجربه ی رییس خودت بودن در قسمت اکادمیک را هم داشته باشی. برای تصمیم گیری های آتی بهتره و بهت ذهنیت خوبی میده :)
خوشحاااااالم یه کوچولو حال استادت گرفته شده

زری جون دوتا کار اف دی ای بود، اگه درست متوجه شده باشم منظورت این بود تو دانشگاه بمونم و گرنت را دست خودم داشته باشم.
اره اینطوری رییس خودمم و اون یکی پی ای هم حکم نمایشی داره و راستش کارم هم سبک میشه و دست خودمه مخصوصا این که ریر بار درس دادن نرفتم ( البته اونم تجربه خوبیه اما الان وقت و حوصله درس اماده کردن ندارم) اره منم خوشحالم حال استاد یکم گرفته شد و خوشحال تر شدم که اف دی ای کار منرا بدون حضور استاد کامل قبول داره ؛)
مرسی از نظر

نازی یکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت 10:58

اسمان جون به نظر اصلن و ابدن شانسهات را از دست نده و مصاحبه هاتو برو هرجا پول بیشتر میدن و حس میکنی خلاقیت و اون حالت زنده بودن و شادی در کار بیشتر اونجا را انتخاب کن! مهم اینه انرژی مثبت در کجا بیشتر باشه ببین روحیات ادمها باهم متفاوت هست من خودم اگر بودم نمیموندم اینجا دیگه و میزدم بیرون! چون هم تخصص اش را داری هم کارت خوبه پس واقعن نترس به نظرم از تجربه کردن اصلن نترس خصوصا برای امریکا که واقعن سرزمین ارزوهاست و ارزوها مثل کشورهای دیگه سقف نداره واقعن تجربه کن و خودتو محدود نکن مگه چندبار دنیا میاییم ؟ البته این برای روحیات تا حدود زیادی شخمیه منه و خوب صادقانه هم باید اعتراف کنم و بگم که زیادم در حیطه علمی اونطور که انتظار داشتم با انتخابام موفق نبودم حتی یعنی یه جاهایی با کله تشریف بردم تو دیوارولی میدونم اگر مثلن تجربه نمیکردم هی چشمم به اون حیطه میموند متوجهی؟ یعنی نتیجه نظر من اینه بزن بیرون و ریسک کن و برو در محیط جدید حتی اگر هم هست شهر جدید راکد نمون و تجربه کن و تجربه کن و تجربه کن ادمای جدید کارای نکرده محیط جدید و البته حقوق و پول جدید و خلاقیت های جدید

نازی جون مرسی از کامنت خوبت. حقیقتش حقوق اف دی ای تعریفی نداره و حتی متوسط حقوق اف دی ای از حقوق استادی کمتره. اف دی ای تنها حسنی که داره پرستیژ کاری هست. هرچند منم نه نگفتم و مصاحبه ها را دارم میرم. اما جدا با زندگی تو واشنگتن مشکل دارم، کلا ایالتهای دیگه، دلم نمیاد از نیویورک دل بکنم، اونجا زندگی خیلی کسل کننده هست اما تو نیویورک ما هرهفته بیرونیم. درمورد تحربه جدید محیط جدید کاملا درست میکی، من الان ۸ ساله تو این دانشگاهم و دیگه خیلی طولانی شده، اما صاحب گرنت بودن و از زیر سایه استاد هم دراومدن و شاید حقوق بهتر هم جذابیت خودش را داره و اسم و رسم خوبی میسازه، فعلا هردوش را پیش میبرم و بعد دوتا پکیچ را باهم مقایسه میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد