My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

استرس

یک ادمیزاد چقدر تو زندگیش استرس میکشه. مدرسه که میرفتیم استرس  روزی که درس را حاضر نکرده باشیم و معلم صدامون کنه پای تخته. استرس امتحانات ثلث استرس امتحانات اخر سال. بعد کنکور که برای خودش چه عذابی بود، من که تازه از سال سوم یک کنکور اضافه ازاد تجربی میدادم یک ریاضی. بعد دوباره درس و امتحانهای دانشگاه، امتحان علوم پایه. بعد از اون کمی استرس شغل پرمسئولیت راه اندازی داروخانه بیمارستان تازه تاسیس تامین اجتماعی که خیلی شلوغ میشد اونهم برای یک تازه فارغ التحصیل شده صفر کیلومترتو دوره طرح. فوت برادرم و غصه ناتموم زندگی کوتاهش و ارزوهاش، که نرسید و ندید و سختی که تو زندگی کوتاهش کشید. رسید به ازدواج و تصمیم مهاجرت و امتحانهای ایلتس که پراسترس ترین امتحانهای زندگیم بود، و یک پنیک اتک کوچولو هم بخاطر امتحان زبانها گرفتم. اومدن، لحظه فرود هواپیما تو فرودگاه جان اف کندی و شروع یک زندگی که هرروز و سالش با استرس همراه بوده. امتحانها، زبان، امتحان جامع، ازمایشها، دفاع مستر، ازمایشهای حیوانی، پیش دفاع دکترا. امروز که دیگه نامه استادم با دومین سری ریوایزها برای تزم اومد دوساعتی طول کشید تا تزم را باز کنم، خیلی ساده میترسیدم. از چی؟ از اینکه دوباره کلی کار داشته باشه. با اینکه استاد تو نامه زده you are almost there اما دیگه نمی تونم. نمیکشم. خسته ام. خسته شدم. دوساعت دور خودم چرخیدم تا جرات کنم تز را باز کنم ببینم چقدر ریوایز خوردم. از حجم کاری که جلو رومه میترسم و دیگه حالش را ندارم. تز ۱۸۰ صفحه ای که اگه مخلفات تشکر و رزومه و اینها هم بهش اضافه بشه ۲۰۰ صفحه ای میشه. فقط بخودم میگم اخرشه. پست داک دیگه فقط گزارشه و از این مزخرفات خبری نیست، و انشالله میزان استرس هم بشه شش ماه یکبار اون هم یکذره. واقعا چرا بعضی ما ادمهاراحت نمیشینیم سرجامون و دنبال دردسر و استرس میگردیم.
اوه اوه میدونید یاد چی افتادم؟ بنده یک قرار مداری با خودم گذاشتم. راستش تصمیم گرفتم امسال امتحانهای سه گانه پروانه داروسازی اینجا را هم شروع کنم که اولش با تافل شروع میشه. بعدا یکبار مفصل راجع بهش مینویسم. 
بعله یادم افتاد ظاهرا ذات من دنبال استرس میگرده. ای تو روحت اسمان
نظرات 11 + ارسال نظر
اتم یکشنبه 3 اسفند 1399 ساعت 12:50 https://embarrassinglyparallel.blogsky.com

روزانه های یه ریسرچر واقعی.. صادقانه آسمان میخونمت میترسم برم سراغ پی اچ دی :دی
ولی از اون طرف هم انگیزه و همتت رو توی در هم شکستن مشکلات الهام بخش بوده برام

سلام اتم عزیز
چه اسم باحالی انتخاب کردی، اتم جان لطف داری، در مورد رفتن به پی اج دی اول ببین چقدر میخواهیش؟ هوسه یا یک خواسته قوی؟ اگه واقعا میخواهیش بدون پی اج دی یک پروسه هست که از قدمهای زیاد تشکیل شده، هر قدم کوچیک و قابل انجام هست . اما وقتی همه مسیر را رفتی اگه برگردی میبینی چه کار عظیمی کردی
موفق باشی اتم جان

hamide شنبه 25 بهمن 1399 ساعت 02:32

سلام آسمان جون خوبی دلم برات تنگ شده منم همیشه دوس داشتم ی آدم بی خیال باشم، کاش حداقل از این همه درس حوندنمون ب پولی میرسیدیم ک نشد :(((((((((((((((

سلام حمیده جونم، ممنونم این چندروزه همینطور جمله ات که دلم برات تنگ شده را بیاد می اوردم و لذت میبردم از محبتت. متاسفانه تو ایران اصلا به اندازه مناسب ادم حقوق نمیگیره، شاید فقط یک قشر پزشک متخصص خیلی پول درمیارن، برعکس اینجا که خیلی حقوق متناسب شغل هست، البته اینجا هم پزشکهای متخصص خیلی بیشتر میگیرن اما این به این معنی نیست که مهندس حقوق خوب درنیاره

زری .. شنبه 18 بهمن 1399 ساعت 08:07 http://maneveshteh.blog.ir

عه چرا کامنت همه را جواب دادی کامنت من فقط تایید شده بدون جواب؟ از طرف یک عدد زری پیگیر

اااا جدی؟ صد در صد جواب دادم، احتمالا تو مترو بودم جواب سیو نشده بذار دوباره برم جواب بدم، حیف کلی هم نوشته بودم

مهری چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت 23:07

خانم آسمان عزیز سلام
روز زن رو بهتون تبریک میگم.امیدوارم اگه دلتون میخواد مادر بشین،این حس شیرین رو هم تجربه کنین
من یه کامنت بلند بالا در مورد پستتون نوشتم ولی انگار نرسیده

سلام مهری گل، ممنونم از لطفتون، پروژه بچه دار شدن راحت بنظر میاد اما تازه فهمیدم تو سن بالا دنگ فنگ دارهببخشید کامنت شما و بقیه را خوندم اما هنوز جواب ندادم. این کامنت را هم دیدم اگه عقب بندازم مزه تبریک روز زنش میپره
خلاصه منم از این تریبون به همه شما خانمهای نازنین این پیج روز زن را تبریک میگم

راضیه چهارشنبه 15 بهمن 1399 ساعت 04:34

سلام خوب هستید. امیدوارم که سلامت باشید. ببخشید من یک راهنمایی از شما میخواستم. من سطح علمی در حد متوسط هست مقاله زیاد دارم اما خوب به عبارتی شاید عمق نداشته باشند و تکراری باشند. الان قرار هست با گروهی همکاری کنم اما سطح آنها به شدت با من فاصله دارد و من حتی جرات پرسیدن سوال از آنها را دارم زیرا باید از صفر شروع کنم. خوب در آن گروه افرادی هستند که از من کوچکتر هستند اما بسیار توانمند هستند. راستش در مواجهه با آنها انگار نمیتوانم کاری انجام بدهم. از لحاظ سنی هم همسن شما هستم. خواستم راهنمایی بگیرم چه کار کنم که بتوانم پیشرفت کنم از طرفی راه دیگری ندارم. از لطف شما ممنونم

سلام راضیه جون، از این فرصت بهترین استفاده را بکن، هدفت را بذار مثل یکی از اونها شدن، فقط چشم و‌گوش شو و هرچی میگن را سعی کن یاد بگیری و هر کار یا پروژه ای را که بهت میدن به بهترین نحو انجام بده، من دو سه سال اول، روزی ده ساعت به بالا کار میکردم، بدون درنظر گرفتن ساعت کاری، فقط به بهترین و ایده ال ترین نحو کار را حتی اگه جزئی بود انجام دادم . برای انجام هرکاری حتی چرت ترین و پیش پا افتاده ترین کارها داوطلب شو، حقیقتش این روش خیلی برای من جواب داد، یک زمانی فقط میخواستم یک کار را مثل موبور بلد باشم، الان نه تنها همه کارها را بلدم بلکه رقیب اش هم هستم و حس میکنم تو بعضی چیزها بهترم

رویا دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 20:34

آسمون عزیز وای گل گفتی واقعا ما دهه شصتی ها استرس و فکر و اضطراب عضو جدانشدنی وجودمان شده اصلا اگه نباشه خودمون شک میکنیم و فکر میکنیم یه جای کار اشکال داره خودت سیر تکاملی خوبی را توضیح دادی اصلا ما تنمون میخاره واسه استرس و درست کردن چالش. اگه ما هم بیخیال بشیم چیزهای جدید خودشون میان اما خوبیش اینه که دیگه پوستمون کلفت شده و یاد گرفتیم تو هر موقعیتی چیکار کنیم واقعا گاهی دلم برای خودم میسوزه جنگ تحریم تورم نظام جدید و قدیم کنکور پیش دانشگاهی کنکور لیسانس دوران دانشگاه کنکور فوق لیسانس آزمونهای استخدامی حالا رفتی سر کار هر دفعه امتحان جدید تغییر وضعیت مهاجرت و ...
ما گناه داشتیم و داریم

رویا کلا وقتی مسایل و مشکلات خودمون را با این امریکایی ها مقایسه میکنم دلم به حال ایران و ایرانی جماعت بد میسوزه، گاهی میتوتیم از این استرس پله بسازیم و بریم بالا، اما درکل بنظرم دیگه شانس ماست و کاریش هم نمیشه کرد جز کنترل کردنش و سعی کردن که از کمبودها و استرسهامون برای بالا رفتن کمک بگیریم. راستی من دهه ۵۰ هستم و بنظرم بچه های دهه ۵۰ مظلومن و اکثرا تریبون ندارن

مهری دوشنبه 13 بهمن 1399 ساعت 00:06

خانم آسمان عزیز سلام
اتفاقا باید یه تبریک جانانه بهتون بگم که از همه این آزمون ها و لحظات استرس آور سربلند بیرون اومدین و به چیزی که دلتون میخواست و لیاقتش رو داشتین رسیدین
ی لحظاتی از کاری که شروع کردیم پشیمون میشیم.ولی وقتی نتیجه خوبی میگیریم از اینکه دوام آوردیم خیلی خیلی حس رضایت داریم
ب خودتون افتخار کنید و مراقب خودتون و خوبیهاتون باشین

ممنونم مهری عزیز، خیلی درست گفتی، ته ته همه این استرسها یک اسمان هست که هی میزنه پشت کمر خودش و میگه دست مریزاد، اصلا کلا ادمی هستم که خودم را تشویق میکنم، دلداری میدم و خودم برای خودم و موفقیتهام ذوق میکنم و به خودم افتخار میکنم، شاید هم بخاطر همینه که ظاهرا عین تراکتور جلو‌میرم چون اون ته و درنهایت یک نفر ، یعنی خودم هست که تشویقم میکنه( مدلم یک جوریه شدیدا به تشویق و تایید دیگران برای ادامه احتیاج دارم)

زری .. شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 10:53 http://maneveshteh.blog.ir

واااااای چقدر این پست تو شرح حال منه! دقیقا همینه ماهایی که اصلا انگار کرم داریم هی برای خودمون کارهای استرس زا بسازیم! اصلا فکر کن به دوستم میگم فیلم انگلیسی میبینم از زیرنویس انگلیسی عقبم میگه خب باید زیاد ببینی بهش میگم ای بابا برای این هم باید پلن و برنامه بریزم میگه یعنی تو نمیخواهی از یه فیلم دیدن هم لذت ببری؟

اااا، کلی برات نوشته بودم، سیو نشده. ای بابا چه حال گیری.
کلا زری بنظرم ما راه خلاصی از این استرس نداریم جون تو ذاتمونه، حالا کاهی هم این استرس پله میشه که خودمون را بکشیم بالا. بنظرم باید خودمون را با این اخلاقمون قبول کنیم و سعی کنیم حداقل حالا که انقدر اذیت میشیم پله اش کنیم

مریم شنبه 11 بهمن 1399 ساعت 01:44

ممنونم که با وجود مشغله زیاد لطف کردین و جواب دادین
عزیزم عجله ای نیست به امید خدا از امتحانات معادل سازی برامون میگین . ممنون از لطفتون

ممنونم مریم خانم عزیز و خواهش میکنم، شماها و این صفحه خیلی برام مهمید. حقیقتش بعدا از دلایلم برای امتحانات معادل سازی میگم، چون درواقع شغل اصلیم نخواهد بود و شغل تحقیق را خیلی بیشتر دوست دارم

مریم جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 14:51

فراموش کردم بهتون بگم قبلا نوشته بودم که پسر من (ترم ۹ دارو سازی ایران ) میخواد بعد از فارغ التحصیلی بیاد امریکا الان زبان شروع کرده و چون تک فرزنده طرح نداره میدونم مشِله تون زیاده هر وقت فرصت شد در مورد اپلای یا امتحانات پذیرش مدرک دارو بنویسین
ممنون خانوم دکتر نازنین

مریم خانم عزیز، دفعه پیش که کامنت گذاشته بودید، سعی کردم تا جاییکه میشه تو همون کامنت توضیح را بدم، اگه به همون کامنت مراجعه کنید، جواب هست. اگه عجله هم ندارید یک چندماه دیگه که خودم برم سراغ امتحانهای معادل سازی احتمالا باز توضیح بدم
فقط اینرا خدمتتون بگم پسرتون عملا برای تبدیل مدرک داروسازی احتیاج به گرین کارت داره. میتونه راه منرا بره، بیاد از اول phd بخونه گرین کارت بگیره بعد امتحانهای ارزیابی را بده.

مریم جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 14:39

سلام عزیزم سال نو و گرین کارت مبارک
باشه شدیدا گرفتار بودم عوارض ریوی کرونا دست بردار نیست به همین دلبل تبریک ها با تاخیر تقدیم‌شد
موفقیت ها و شادیهاتون روز افزون

ممنونم مریم خانم ماه، امیدوارم که الان بهترشده باشید، حقیقتش تبریکتون به من که خیلی چسبید، ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد