My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

شادی و خمودگی

برای من که نوشتن حکم جلسه مشاوره را داشت ننوشتن سخت هست. مختصر بگم اوضاع کاری را بحال خودش رها کردم، میبینم که استادم تا اخر ماه دیگه باید پی ای یا کو پی ای معرفی کنه و به اف دی ای من را پیشنهاد داده اما واقعا برام مهم نیست برنامه چطور پیش بره، دوسه روز پیش دین تحقیقات باز به من نامه زد و از روند سوال کرد، گفتم نمیدونم و اکی هستم با هرچی پیش بیاد. راستش حتی دیگه به فکر استاد دانشگاه شدن نیستم، درسته زمان باز خوبی داره اما دردسر هم زیاد داره، همیشه باید برنامه جدید داشته باشی. گرنت بگیری، اوایل کار، اسلاید و مباحث درسی را اماده کنی که خیلی کار داره. و ادمی باشی که از حرف زدن و تدریس خوشت بیاد که من نه اهل حرف زدنم نه از تدریس خوشم میاد. کلا این جور کارها انرژی زیادی میخواد که من الان تو فصل خمودی هستم و حالش را ندارم. مثلا تابستون عضو داوطلب usp شدم یا برای ماه جون بعنوان سخنران دعوت شدم، الان میگم چه کاری کردم، بهتر نیست سرم را مثل همه دانشجوهایی که فارغ التحصیل شدن با یک کار روتین و بی دردسر صنعت گرم کنم و دنبال سردرد نرم. از دانشگاه گفتم، چقدر محیط دانشگاه عوض شده، سال ۲۰۱۷-۲۰۱۹ با اینکه اوج کار و فعالیت من بود اما دانشگاه خیلی خوش میگذشت. اونقدر قاه قاه میخندیدیم که همیشه از ازمایشگاههای دیگه میومدن تو ازمایشگاه ما و یا میگفتن صدای خندمون کل طبقه را پرمیکنه. اما الان هیچ کس از قدیم نمونده و همه رفتن. چندتا دانشجو زیر دستم دارم اما نمیتونم مثل دوستهای سابقم چرت و پرت بگم و شوخی کنم و بخندیم و تفریح کنیم. تو فازش نیستم و درهمین حد که باهاشون هم دوستم باید حواسم باشه که از دوستی سو استفاده نکنن و کار را نپیچونند. از ازمایشهامون هم بگم که fda بشدت داده هامون را جالب میدونه.  اگه مشکلات بازنشستگی استاد سد ایجاد نکنه احتمال تمدید گرنت fda هست اما من الان علاقم را به کار و ریسرچ و سری تو سرها دراوردن از دست دادم. حالش را ندارم.  بله بله چندوقته یک اسمون جدی و خموده و معمولا ساکت داریم. البته اسمان هم مثل زندگی بالا پایین داره. شاید چندوقت دیگه خموده تر یا شادتر باشه، من تابعی از زندگی هستم و فعلا قصد ندارم زندگی را تابعی از خودم کنم. بعضی اوقات باید قبول کنیم که نمیتونیم همه امور زندگی را کنترل کنیم و بهتره به خودمون و زندگی فضا و زمان بدیم. یا شاید هم بهتره بگم زیر چشمی زیر نظرش داشته باشیم. 

عید نزدیکه

سلام به همه، همه چی خوبه. من با وضعیت شغلیم به صلح و صفا رسیدم، چون حوصله تغییر شغلی و دردسرهای جدید را ندارم. اصلا دیگه به اینکه بعدش چی میشه فکر نمیکنم. هرموقع گرنت تموم شد یا استادم که رییسم باشه بازنشست شد اونوقت یک فکری میکنم و فعلا از سبکی کارم لذت ببرم. راستین هم بشدت مشغول اماده شدن برای امتحانهای خودشه، چندتا مدرک خوب کمک میکنه رزومه خوبی بسازه تا بتونه بره تو کار مناسب رشته خودش. تا وقتی کار و محل کار راستین مشخص شد تکلیف گرنت و بازنشستگی استادم مشخص میشه و میریم مرحله بعد. 

عید هم که نزدیکه و خانواده برادرم قراره برای عید بیان پیش ما:) کلا خیلی خوبه فاصله شهرهامون با اینکه تو دوتا کشور جدا هستیم انقدر نزدیکه. همین. 

فعلا همه چی خوب

امروز با دین اف ریسرچ حرف زدم، قبل میتینگ کمی دلشوره گرفته بودم اما سعی کردم تمام مواردی که درنظر داشتم را بگم، مثلا استادم داره بازنشست میشه، سال دوم گرنتیم، اف دی ای فوریه گرنت جدیدی اعلام میکنه، کاملا با این تحقیق اشنام، این تحقیق داره رشد میکنه و خلاصه سعی کردم نقاط منفی را بصورت نقطه قوتم دربیارم، مثلا علت تاخیر در کلیرنس مقاله هامون توسط اف دی ای، احتمال حساسیت موضوع هست و ال و بل. براتون بگم بازخورد خیلی خوبی گرفتم، دین میگفت اصلا دانشگاه دوست نداره سال سوم گرنت را از دست بده و اگه استادم داره بازنشست میشه بهتره گرنت را به تو تحویل بده و من بشم مین اینوستیگیتور( ببخشید که فینگیلیش مینویسم) اگه انگلیسی بنویسم فونت بهم میخوره. خلاصه حتی گفت دوتا کلاس استادم داره و بهتره اونها را هم تدریس کنی( این دوتا کلاس را مسلطم) و دراخر هم گفت بهتره یک میتینگ با استادم دراین رابطه داشته باشیم و دراخر هم تصمیم گرفت خودش ایمیل بزنه به استادم که زد، خلاصه همه چی گل و بلبل پیش رفت. فقط میمونه اینکه استادم بخواد از سال سوم گرنت کنار بره. داستان اینه خودش حتی نمیدونه با وجود بازنشستگی اگه گرنت را میخوان بهش میدن یا نه. حتی دین پیشنهاد داد که با فلان شرکت که با جانسون جانسون همکاری داره جدیدا قرارداد بستیم و ازمایشگاه اینده ام را میشه استانداردسازی کرد، انقدر همه چی خوب پیش میرفت که چشمهام غرق اشک شده بود و نگران بودم که متوجه بشه:)) البته خودش گفت دانشگاه ما معمولا خوب با فکالتی ها برخورد نمیکنه که درست میگفت اما یکسال پوزیشن ( اسیستنت پروفسور تنیورشیپ) میتونه رزومه قوی برام بسازه اگه جای دیگه ای بخوام برم.  از ظهر هم کبکم داره خروس میخونه اما تجربه سالیان کار الان بیدار شد و داره بهم یاداوری میکنه خیلی خوبه داری لذت میبری اما وقتشه بیاد بیاری هیچی کامل نیست و تو مسیر مشکلات سرازیر میشه و بهتره ذهنی اماده بشی. یعنی تا بوده همین بوده سختی شیرینی سختی شیرینی و بعد این شیرینی سختیها و مشکلات شروع میشه، احتمالا با جواب استادم به نامه دین. پس بهتره ذهنی اماده ریجکت استادم بشم و یا مشکلات دیگه.

اوه راستی بهتون نگفتم، متاسفانه مادر راستین هفته پیش خورد زمین و استخوان لگنش شکست، عمل کرد اما هنوز بیمارستانه و خلاصه نورعلی النور. یعنی همینطور که راستین انتطار نداشت بستری شدن مادرش به  بستری بودن پدرش اضافه بشه. ممکنه تو هرمسیری مشکلات و حوادث اضافه بشه. پس بعد چندساعت ذوق و خوشحالی، بهتره اماده رویارویی با واقعیت بشم

ازمایشها

سلاملیکم

خوب فردا بعد مدتها ازمایش خرگوشی دارم و امروز دارم میرم اخرین مراحل اماده سازی ازمایش را انجام بدم. ازمایشهای خرگوشی خیلی طولانیه اما نتایجش دست کمی از ازمایش روی خوک نداره. خوب پوست خوک بیشترین شباهت را به ادم داره اما اولا تیم بزرگی از دامپزشکها را میخواد دوم جا و مکان و دراخر هم خوک بدبخت باید قربانی بشه. خلاصه هم ازمایش هزینه بری هست حدود ۱۷۰۰۰ دلار برای هر ازمایش، هم من شخصا دلم برای خوکه میسوزه، درصورتیکه خرگوش خانم به خواب میره بعد هم که بیدار میشه تو قفسش هست. ارره میدونم اخرش اون هم زندگی سگی خرگوشی واری داره اما اگه شما راه حل دیگه ای برای پیشرفت علم پزشکی پیدا کردید لطفا به دنیا اعلام کنید چون بدون این ازمایشها هیچ دارو و درمان جدیدی نداریم. باید بگم خوشبختانه ازمایشهای ما اصلا اسیب زا نیستن، در واقع همین کرمها و پماد و زلهای توی بازار روی پوست گذاشته میشه و مقدار دارو توسط یک وسیله خیلی باریک اندازه مو تو پوست اندازه گیری میشه، حقیقتش هنوز توی دنیا وسیله استانداردی برای اندازه گیری میزان دارو تو پوست وجودنداره. این وسیله تو ازمایشهای انسانی هم استفاده میشه و درد نداره، منتها چون خرگوش و خوک متوجه نیستن تو ازمایشن خودشون را به در و دیوار میمالن یا کرم و پمادها را میخورن، برای همین به خواب میرن. البته طبق دستور اداره نظارت به ازمایشهای حیوانات، خوکها باید توی خواب خداحافظی کنن. خوشبختاته ما تا حالا ازمایشهای کمی روی خوک داشتیم. همه زمان موبور بود هرچند اف دی ای اصرار اصرار که باید تا اخر سال چندتا ازمایش روی خوک هم داشته باشیم. فکر کنم همین توضیحات خودش شد یک پست. 
پ.ن. خوب ازمایش بهم خورد، اونهم وسطش و بعد گذروندن قسمت سخت ماجرا یعنی ست اپ. علتش هم این بود لوله داخل دهن که گاز بیهوشی را به خرگوش میرسونه نشتی داشت و خرگوشه بعد چندساعت بیدار شد، البته جراحی نبود که بترسید بگید وااای. فقط بیدار شدنش باعث شد از بس ورجه وورجه میکنه همه بند و بساطهای ما بهم بریزه ،اخرش من تسلیم شدم و ازمایش را متوقف کردم. دامپزشک ما دوساعت اول کار میاد، اونهم بتازگی. چون الان ماشین گاز بیهوشی گرفتیم. به استادم هم نامه نوشتم اگه دوست داری از این دستگاه استفاده کنی من اکی هستم اما باید هزینه کنی ودامپزشک حداقل ۱۰-۱۲ ساعت اول کار حضور داشته باشه. و من دیگه این مدلی ازمایش نمیکنم که موافقت کرد. حالا قراره هفته بعد ازمایش تکرار بشه. احتمالا براتون سوال بشه پس قبلا چیکار میکردید؟۳ سالی داروی خواب اور خوراکی میدادیم، ۳ سالی هم داروی خواب اور تزریقی میدادیم. 

اکادمیک؟

وقت چیه، نوشتن، راستین ایرانه، خوشحاله و پدر و مادرش بشدت خوشحالتر، روز اول از دیدن اینکه ۵ سال با پدر و مادرش چه کرده حسابی جاخورده بود، حتی میگفت اضافه شدن مسئولیت پدر و مادر به مسئولیت خانواده رو تنها برادرش هم حسابی تاثیر گذاشته، روز اول نگران بود. اما الان فقط خوشحاله و داره از دیدارها لذت میبره. 
من هم خوبم و چون کارهای عملی ام شروع شده مشغول رفت و اومد به دانشگاه و ازمایشها. فکر میکنم این دوره  تقریبا زود بگذره چون خوشبختانه سرم گرمه، و البته اگه گرم نبود من هم سفر بودم. اسم سفر اوردم و میخوام بگم این زمان باز و ازلد دوره پست داک و احتمالا کار اکادمیک خیلی میچسبه اما با هرکی حرف زدم وعده پول بیشتر و حجم کار کمتر تو صنعت را بهم داد. البته اونهایی که میخواستم تو کنفرانس ببینم  و ازشون مشورت بگیرم را ندیدم و هنوز مونده تصمیممکامل بشه. تو فیلادلفیا که بودیم از طریق یک دختر ایرانی با همسر و دوستهاش که بتازگی ساکن فیلادفیا شده بودن اشنا شدیم. دو شبی دور هم جمع شدیم و حقیقتش خیلی خوش گذشت. بشدت ارزو کردم دوستان فیلادلفیاییش همچنان ساکن نیویورک بودن، اخه تا یکماه پیش نیویورک  بودن اما بخاطر شرایط کاریشون رفته بودن فیلادلفیا. اون دوست که پزشک جراح بود اما خودش هم گرنت داشت بهم گفت اگه دنبال کار اکادمیکی از سوپروایزرت بخواه تو را هم بعنوان نفر اصلی () کو اینوستیگیتور گرنت معرفی کنه ، اوه نوشته انگلیسی که اضافه میکنم تموم فونت بهم میریزه، اومدم و به استادم  گفتم و سریع موافقت کرد، چندسال پیش قرار بود یک دیزاینی را هم پتنت کنه که کامل کنار گذاشته بود و گفتم بیا شروع کنیم و موافقت کردو راستش شروع کردیم، البته استاد ازم خواست که سال دیگه هم پست داک بمونم که من هم قبول کردم، حقوق بدی نسبت به پست داک بودنم نمیگیرم و فرصتی هست که کار راستین هم ثابت بشه و من بهتر بدونم کجا باید دنبال کار بگردم. خلاصه میخواستم بگم همه اینها منرا داره به کار اکادمیک سوق میده اما واقعا سوال اینه ارزش داره که حقوق بالا و کار کم را فدای زمان فلکسیبل کنم؟ استاد دانشگاه شدن غیر از حس رییس خود بودن و  شاید رییس یک عده دانشجو چه حسن دیگه ای داره؟ اسم و رسم؟ چی داره؟