My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

دیروز دومین ازمایش خرگوشی را بار گذاشتم و تموم شد، میمونه سه هفته انالیز سمپل و کار رو داده ها و گزارش نویسی تا قبل ازمایش بعدی. عملا بعد هر ازمایش نفس راحت میکشم، دوتا ازمایش دیگه هنوز مونده که کارهای عملی گرنت امسال تموم بشه و یکمی استرس اشون را دارم. اخه عملا بعد ازمایش دیروز احساس میکردم یک دور رفتم توجال و برگشتم، همه بدنم کوفته بود و خسته بودم. با این وجود امروز هم مجبور بودم برم دانشگاه برای انالیز سمپلها. خلاصه تو سرنوشت من نوشته شده کار سنگین. زمان هم که بشدت تند میگذره، عملا همه کارهای سنگین افتاده برای این ماههای اخر، بذار لیست کنم که ببینید چقدر کار و کار عقب مونده دارم.

تموم کردن ازمایشهای عملی، تموم کردن مقداری از کارهای نوشتاری دانشگاه، اسباب کشی، خرید وسایل خونه، ( چون تو این سوییت کوچولو وسیله زیادی نداریم و بریم خونه جدید ناچاریم چندتا وسیله بخریم)، خرید وسایل بچه (بغیر از کالسکه هیچ چیز دیگه ای نخریدیم و همه را گذاشتیم برای خونه جدید)، شرکت تو کلاسهای بارداری( براتون نگم که اطلاعاتم با روز اول هیچ تغییری نکرده)، مهمونی بیبی شاور( خارجکی باشیم)، تعیین اسم بچه( چقدر سخته و توش زاییدیم، فکر کنم خودش یک پست بشه، بطور مختصر تصمیم گرفتیم اسم خارجی انتخاب کنیم، اسم وسط را یا یک اسم فارسی بذاریم یا فامیلی من ولی هنوز تصمیم نگرفتیم)، حالا بنظرتون من چطور میتونم این همه کار را پیش ببرم. راستین هم یک جور دیگه درگیره، کلاس داره و درس میخونه و کار موقت هم داره و از طرفی خیلی از کارهای خونه را انجام میده.غیر از اون انجام تمام کارهای اداری با اونه چون من از کارهای اداری متنفرم. خلاصه هردومون با هم مسابقه گذاشتیم تو کار و فعالیت. فکر کنم رو نی نی هم تاثیر گذاشتیم اونهم جنین فعالی دراومده و از صبح تا شب مشغول بازی و وول خوردنه. و البته چون پسر خوبیه شبها ارومه و با خوابیدن من، اونم میخوابه. بعدا یک پست راجع به خونه مینویسم. فعلا
پ.ن. راستی تعدادی از کامنتهای پست قبل مونده که بعدا جواب میدم
نظرات 8 + ارسال نظر
شلاله یکشنبه 4 دی 1401 ساعت 05:29

معلومه که یادمه، روزی که ویزای آمریکا اومد تو صفحه ت گل های زرد گذاشتی و ما چقدر هیجان زده بودیم چون تو باید تنهایی می‌رفتی نیویورک و یک ماه بعدش آقای راستین میومد. خیلی خوشحالم که الان تو همون دانشگاهی که به قول خودت با زبان انگلیسی مشکل داشتی الان تدریس میکنی هرچند من معتقدم تو‌ اغراق میکنی در مورد مهارت های زبانت و مهارت هات عالی هم نباشه کافی بود برای اون زمان...

اخ شلاله چه روزهایی بود، چقدر سخت بود، اگه برگردیم اینبار هردو با هم می اییم چون واقعا تا راستین بیاد بهم خیلی سخت گذشت و شاید دوتایی بهتر میتونستیم اوضاع را جلو ببریم. راستش راستین همش میگه من فکر میکردم اوضاع زبانت خیلی خوبه که تنها فرستادمت و فکر نمیکردم اوضاعت انقدر بد باشه یعنی باور کن هیچ غلوی تو بخش زبانی نکردم
خوشحالم که هستی. برام از خودت هم بنویس

رویا پنج‌شنبه 1 دی 1401 ساعت 06:59

یه توصیه کوچیک آسمان جان . لزومی نداره الان یه عالمه لباس و وسیله بچه بخری بچه در حال رسد هست و خدا را شکر همه چیز هم هست واسه یه مدتش یه چند دست لباس بخر و به مرور خودت تشخیص میدی که چی میخواد. خب بچه شما تو فصل سرد به دنیا میاد پس اصلا لازم نیست لباس تابستونی بخری ولی اگر یه مورد استثنایی با آف خوب دیدی با سایز بزرگ بخر . خیلی از چیزها تو وسایل نوزاد اضافیه و تو خودت به مرور که اون پیشت هست میفهمی چی میخواد .فعلا یه لیست مفید و مختصر تهیه کن تا بعد. ای کاش پیشت بودم و میتونستم کمکت باشم. مراقب خودت باش.

سلام رویا جان مرسی از توصیه ات، یکی از دوستهای نزدیکمون تازه بچه دار شدن و اونها خیلی کمک میکنن که بدونیم چی بخریم چی نخریم. اما ای کاش تو هم اینجا بودی در مورد نگهداری از بچه هم امیدوارم کلاسهای اموزشی کمک کنه. البته هنوز شروع به دیدن نکردم هرجا هم گیر کردیم به پدر و مادرهای جوون زنگ میزنیم و میپرسیم

شلاله چهارشنبه 30 آذر 1401 ساعت 12:34

آسمان عزیزم خیلی خیلی خوشحالم از خبر مادرشدنت، به آقای راستین هم تبریک میگم. این کوچولو خیلی خوش شانس هست که والدین سختکوش و عاشقی مثل شما رو داره. یادش بخیر روزهای اولی که رفتی و قدم و قدم با پشتکارت و امیدت به این روزها رسیدی، خداروشکر

شلاله جان، دوست و خواننده قدیمی. یادته چه روزهایی را گذروندم؟ الان تو دانشگاهی استاد دانشگاهم که بخاطر فهمیدن درسه به انگلیسی پوستم کنده میشد. و خیلی اتفاقات دیگه. امیدوارم نی نی هم بچه مستقلی بشه و یاد بگیره که با تلاش و کوشش قدم به قدم بره جلو

زری.. دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت 04:21 http://maneveshteh.blog.ir

آسمان جان مهمترین چیز الان فقط اینه که انشاالله نی نی را صحیح و سالم به دنیا بیاری. بنظرم هیچ کدوم از کارهای دیگه اصلا هیچ اهمیتی نداره، نه مهمونی گرفتن و نه لوازم خریدن. باور کن همون کالسکه هم که خریدی در بهترین حالت دو ماه بعد از تولد نی نی بدرد میخوره و بکار میاد. بنظرم تو وقتهای بیکاری بجای برنامه ریزی برای خرید وسایل، غذاهای سالم بخور و موسیقی گوش بده و استراحت کن و بخواب :)
در مورد وسایل هم فقط چند دست لباس و پتو و وسایل شیر خوردن و یه تب سنج بخر:) بقیه همه اش قرطی بازی هست و اصلا استفاده هم نمیشه.

مرسی زری گلم از توصیه هات، فکر میکنم نی نی هم داره به بدو بدو مامانش عادت میکنه میدونی زری جانوقتی تو کشور و شهری دور از خانواده هستی باید همیشه نگاهی به اینده داشته باشی و مراقب باشی که جایی گیر نکنی چون خانواده ای نیست که بدادت برسه و خودتی و خودت. رو‌ این حساب سعی میکنم با حساب و کتاب کارها را تا جاییکه ممکنه انجام بدم و براشون برنامه داشته باشم. برات از کالکسه و صندلی ماشین بگم که یکی از کاربردی ترین وسیله ها تو امریکا و نیویورکه، از همون لحظه که میخواهی بچه را بیاری خونه بهش احتیاج داری تا ۴-۵ سالگی. اما درکل اینجا چیزی به اسم سیسمونی و اومدن خانواده ها برای دیدن وسایل بچه وجود نداره و کلا تشریفاتی مثل ایران نداریم

سما یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 23:23

آسمان عزیزم
توی دلم قنج (درست نوشتم قنج؟) میره وقتی از نی نی و شیطون بودنش میگی. وقتی میگی که بارداری راحتی داشتی.
عزیزم چقدر برات خوشحالم. مطمینم این مرحله شلوغ را هم به راحتی پشت سر میزاری، و میری برای مرحله شلوغ و قشنگ بعدی زندگیت، یعنی اومدن نی نی❤️❤️❤️

سما جونم، چقدر ماهی حقیقتش منم فکر میکردم قنج درست باشه، سرچ کردم غنج درست بود مرسی از اینهمه انرژی خوب و‌شیرینی که فرستادی. امیدوارم همینطور بشه که گفتی

صبا یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 03:00 http://gharetanhaei.blog.ir

چه مشغله های شیرینی

راست میگی صبا، دقیقا مشغله های خوب و شیرین

الهه یکشنبه 27 آذر 1401 ساعت 01:35

ای جانم

ربولی حسن کور شنبه 26 آذر 1401 ساعت 21:59 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
من هیچوقت این همه کار با هم نداشتم اما درکتون میکنم
امیدوارم مشکلات هرچه زودتر حل بشه
توی پست قبلی بارداری تون مشخص شد و توی این پست جنسیتش
موفق باشید

دکتر جان امروز خصوصا تو فاز مثبتم و خودم جواب خودم را میدم. اسمان تا الان که گذشته، بقیه اش را هم میتونی بگذرونی اتفاقا برام جالب بود که تو پست اول کسی از جنسیتش نپرسید، انقدر دوستهای خوبی اینجا دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد