My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

My White House

من اینجام تا بنویسم، از خودم، افکارم ،گذشته ،اینده، خطاها وارزوهایم. من اینجام تا به تحریردراورم زیباترین مسیررابرای زندگیم. مینویسم برای پرواز، برای به اواز کشیدن تک تک حروف نگرانی. از من نخواهید به رقص دربیاورم عروسک زندگی را، که من تنها تصویرگر چشمانم.

بعله دیگه پرونده phd هم بسته شد:)


سلام سلام
خوبید؟ خوشید؟ بعله دفاع تموم شد و چند روزی هم از روش گذشته، اون روز برخلاف تصورم باز کمیته کلی سوال پرسیدن اما درکل جز یکی از اعضا کمیته که ریوایزهای گرامری داده بود هیچ ریوایزی نگرفتم و یکیشون که تو صنعت هست گفت این داده ها حتی از لحاظ صنعت هم عالیه، خلاصه گل و بلبل بود، اما شبش بعد دفاع از تنشن و هیجان تا ۶:۳۰ صبح خوابم نمیبرد و به سوالها و جوابهام فکر میکردم. روز بعد دفاع هنوز ذهنم درگیر بود اما پنجشنبه یکعالمه انرژی داشتم از جمعه که دیروز باشه هم تقریبا برام عادی شد:)) ادمیزاد. 
فرصت نشد بنویسم تا امروز دوشنبه صبح که دارم برمیگردم دانشگاه برای شروع دوباره ازمایشهای گرنت، برای اون عده که یادشون رفته، من از سپتامبر دارم بعنوان پست داک کارهای گرنت را میکنم. خیلی دلم میخواست بشینم و برنامه برای ماههای اینده ام بریزم اما اونقدر فکرم درگیر ازمایشهای عقب افتاده و اماده شدن برای عید نوروز هست گفتم یکماهی عجله نکنم تا موقعش برسه. فقط یک موردش اینه دنبال ثبت نام کلاس مجازی یکی از استادان بنام نقاشی هستم که گفت دوره اشون خرداد شروع میشه. دوم، متوجه شده ام وقتی درمورد مطلبی بداهه حرف میزنم جملاتم را قبل تموم شدن ول میکنم یک جمله دیگه برای توضیحش اضافه میکنم که حالت پرانتزی داره که تو نوشتن استفاده میکنم بعد برمیگردم جمله اولم را کامل میکنم، خلاصه برای تقویت گفتار، بعضی اوقات تو‌کلاب هاوس پراکنده نظرم را میدم تا تمرین مدیریت برای اینده کنم، اول با فارسی شروع کردم اما دوسه ماه دیگه اتاقهای انگلیسی زبان هم میرم. سوم برنامه R را کامل یاد نگرفتم از یکماه دیگه اون را هم شروع میکنم. فکر کنم همینها برای شش ماه اینده کافی باشه تا ead کارتهامون برسه، درضمن مطابق معمول ما وارد یک پروسه مهاجرتی شدیم و پروسه طولانی شد، اولیش فرمهای پر دردسر ۹۴۴ بود که بمحض اینکه ما فرمها را فرستادیم گفتن دیگه لازم نیست و ۱۰۰۰ دلار هم هزینش شد، دوم پروسه از ۲ ماه شده ۵-۸ ماه بخاطر کرونا. اما خوبیش اینه دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره 
نظرات 18 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 25 خرداد 1400 ساعت 08:55

سلام
من تازه با بلاگ شما آشنا شدم و از طریق بلاگ خانم جودی از آمریکا وارد بلاگ شما شدم. ابتدا تبریک عرض می‌کنم البته با تاخیر. حقیقتش هر سری که یک بلاگ جدید پیدا می‌کنم میگم خدایا چقدر زندگی‌های مختلفی وجود دارد. این بدیهی هست ولی در حالت عادی تقریبا این تفاوت زندگی‌ها درک نمیشه ولی با خواندن زندگی هر کس، خیلی لذت میبرم. یک مقدار توضیحش سخته. یک حس خاصیه ...
امیدوارم من هم روزی بتوانم در یک دانشگاه خوب در رشته فلسفه تعلیم و تربیت درس بخوانم. همیشه سایت اچ جی اس ای یا استنفورد را چک می‌کنم. نمی‌دانم روزی می‌توانم چنین کاری بکنم. الان دکتری پیام نور هستم ولی واقعا تحصیل در این دانشگاه بیش از کارشناسی شوخیه. (این نظر من هست) و واقعا دانشگاه توان ندارد. من اواسط دهه بیست هستم. شما را دیدم، با این همه تلاش و کوشش امیدوار شدم.
ممنون که می‌نویسید

سلام سعید خان، خوشحالم از اشنایی با شما و کامنتهای عالی اتون، حقیقتش بعضی کامنتها روح داره و لبخند به روی صورت میاره و کامنتهای شما اینچنینه. یعنی ارتباط متقابل داره.
منم وبلاگ ها را برای همین دوست دارم. اگه ادم بره تو اینستا ظاهر زندگیها همه یکی بنظر میاد اما اینجاست( وبلاگ) که هرکسی نشون میده چی براش مهمتره و الویت داره.
درمورد تفاوت تحصیل امریکا با ایران. درموردش پراکنده نوشتم اما مهمترینش اینه اینجا علم کاربردی ارائه میشه. منم تو ایران از دانشگاه اصلا لذت نمیبردم، حتی رشتم را دوست نداشتم. مطالب حفظی و بدون نشون دادن کاربرد اصلیشون بود. اینجا خیلی بهتره، حفظیات هم هست اما اصل ت‌و بکار گیری مطالب تو رشته امون هست، البته تو رشته تحصیلی من. یک مقدار از شور و شوق من به شخصیت منم هست. فرصت تحقیق تو این پروژه باز هست اما جز من کسی زیر بار کار زیاد نرفت. من خودم عاشق نواوری هستم و اول بودن تو علم را خیلی دوست دارم و این پروژه همچین فرصتی داره که باعث شد من خر بشم و سالها توش بمونم. البته نواوری با مقاله به دنبا ارائه میشه که فعلا یک مدتی هست سنگ از اون بالا زیاد میافته تو مسیر و بزور شعله علم تو دلم با وجود تندبادهای روحیروشن مونده.

Nasein شنبه 14 فروردین 1400 ساعت 04:45

ممنونم آسمان جان از راهنماییت
بازم از انرژی و برنامه ریزی کردنات متن بنویسی ازت ممنون میشم عزیزم.
موفق و سربلند باشی

سلام نسرین ماهم، فکر کنم تا یکی دوماه دیگه برنامم به روال برگرده و از حجم کارهای فارغ التحصیلی و کارها و ازمایشهای عقب افتاده راحت بشم و بتونم برنامه ریزی را شروع کنم، حتما اون موقع مینویسم

Nasrin شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 02:22

سلااام آسمان عزیزم. خیلیییی بهت تبریک میگم عزیزم.نوش جانت مهربانو. واقعا خوشحالم که نتیجه پشت کارتو گرفتی امیدوارم همیشه بدرخشی. گاها بخاطر هم رشته بودنمون خیلی دلم میخواد که باهات صحبت کنم و مشورت کنم چون احساس قرابت به شما دارم.
لطفا از نوع برنامه ریزی و ارادت هم بنویس. منم با اینکه کلی هدف دارم گاها بشدت بی انرژی میشم و حد عالی خودم را نمیتونم به نمایش بزارم. راستی منم بعد از چند سال کار کردن، دوساله که رزیدنت داروسازی بالینی هستم و این فاصله ای که بین درس و کار افتاده من را بی انرژی کرده وبا اینکه ابتدای دهه سی هستم ولی همش احساس میکنم که انگار سنم زیاد شده... لطفا از این منظر هم بنویس بهت افتخار میکنم

سلام نسرین جان، خیلی خیلی بهت تبریک میگم، داروسازی بالینی خیلی خیلی شیرینه، نسرین جان تو ابتدای دهه سی هستی و من ابتدای دهه چهل، و انتهای دهه سی تازه اومدم امریکا که درس بخونم . ببین نسرین اول از همه برای رشته های ما هیچوقت نقطه درس تمام وجود نداره، اگه استاد دانشگاه بشی یا تو بیمارستان کار کنی یا من تحقیق کنم همیشه باید مطلب بخونیم و اپدیت باشیم. پس این اولین حقیقته، دوم استفاده بعضی کلمات را برای خودت و اطرافیانت ممنوع کن، پیرشدم، دیگه جوون نیستم، عددهای سن و سال، اصلا برای خودت تکرار نکن بذار یادت بره چندسالته. همیشه بگو من خیلی خیلی جوونم. با جوونها بگرد و خودت را محدود نکن. برای من این روش خیلی جواب داده

جودی از امریکا پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 10:13

جودی بالایی هم منم. از قلعه ای در اسمان. تنبلم ادرس بلاگ نمیزارم هی. اگه یه جودی دیگه هم داری من پس میگم جودی از امریکا. من با همین سیستم ده هزار قدم راه رفتن روزانه و بعد ۷ شب هیچی نخوردم برگشتم به وزن اولیه تو فاصله ۴-۵ ماه. هله هوله هم تا بخوااااد (اون ترس لچس کاسکو اخ اخ ) باقلوا جدیدا اوردن که اونم اضافه کردم به هله هوله خوریم. اصلا رعایت میکنم که هله هوله سر جاش باشه.

سلام جودی جون، اره یک جودی دیگه هم هست که اوایل میومد و دانشجو‌ زیست شناسی بود تو ایران، با این حساب خیلی وقته مسیج نذاشته و احتمالا دوسه سال پیش هم که تو مسیج میذاشتی فکر میکردم اونه
ببین جودی اصلا یک جیز عجیب غریبی من تو رژیم گرفتن و تعهد شکمی بد هستم، الان از دیروز مدل فستینگ را شروع کردم که ۸ ساعت میخورم بقیش را روزه ام و دارم سعی میکنم برنج و نون را هم کم کنم، اما هرنوع تغییر تو هر چیزی بدم ذهنی باهاش مقابله میکنم و بیشتر از دو الی سه هفته دوووم نمیارم. من هنوز کاستکو عضو‌نیستم

زینب سه‌شنبه 3 فروردین 1400 ساعت 08:45

خیلیییییییییییی مبارک باشه. واقعا آفرین دارید.

ممنونم عزیزم ، لطف داری

جودی یکشنبه 1 فروردین 1400 ساعت 09:34

سال نو مبارک آسمان و راستین عزیز. بازم بت تبریک میگم بابت پشتکارت و بستن پرونده دکترا. یه تبریکم به اقای راستین میگم بابت حمایتش و تحمل غرغر شنیدن ها و بی حوصلگی ها (یه بیماری رایج بین بچه های پی اچ دیه مرسی که صبوری کردی :))) )
داشتم کامنتارو میخوندم دیدم از اضافه وزن حرف زدی خواستم بگم که کاملا طبیعیه حتی اگه کرونا هم نبود این اضافه وزنه میومد چون تو دوره نوشتن پایان نامه و اعصاب خوردیهاش ادم دچار پرخوری عصبی میشه گاهی. یه کم بگذره خودت راهتو پیدا میکنی اهسته و پیوسته شروع به وزن کم کردن میکنی.

جودی جون من یک سوال دارم، چندسال قبل یک نفر به اسم جودی کامنت میذاشت، بعد جدیداکامنت از جودی قلعه ای دراسمان را داشتم، حالا میخوام ببینم الان کدوم جودی برام نوشته.
واقعا راستین تو این دوره خیلی پشتیبان و با حوصله بود، خصوصا که بخاطر نوع ویزا و مسائل مالی، دست و بالش بسته بود و نه میتونست بره اون هم دانشجو بشه نه دست از کار بکشه.
درمورد اضافه وزن برات بگم من بشدت ادم هله هوله خوری هستم( البته فقط کاکائو) بعد هرچقدر تو کار علمی با پشتکارم تو رژیم بینهایت تنبل و بی پشتکارم. طوری که تو این سالها با وجود امتحان انواع و اقسام رژیم سال به سال وزن اضافه کردم تا کم کنم

اتم جمعه 29 اسفند 1399 ساعت 21:19

مبارک باشه خیلی و همه میدونیم چقدر زحمت کشیدی و لایقش بودی

مرسی اتم عزیز، اره خیلی فشرده کار کردم، خود استادم میگفت پایان نامه ات اندازه سه تا پایان نامه phd بود یا روز دفاع، دین ریسرچ میگفت چطوری میخواهی اینهمه را توضیح بدی، اما خوشبختانه دیگه تموم شد

Doost پنج‌شنبه 28 اسفند 1399 ساعت 22:46

هزاران بار تبریک ،واقعا صبر و پشتکار شما قابل تحسین هست.اطمینان دارم که به همه هدفهات به بهترین شکل خواهی‌ رسید.خسته نباشی‌ بانو.

و هزاران بار ممنونم از شما، دم شما هم گرم، فق یک چندتا دونه ناقابل مونده اما جدا دور از شوخی، امیدوارم و انشالله سما هم به همه ارزوهاتون برسیدعید مبارک

صبا چهارشنبه 27 اسفند 1399 ساعت 16:29 http://gharetanhaei.blog.ir/

تبریک میگم آسمان جان

مرسی صبای عزیزم سال نوت هم مبارک

رویا چهارشنبه 27 اسفند 1399 ساعت 15:31

سلااام مبارکهههه به سلامتی آسمان پست داگ دیگه چیه ول کن بابا دیگه برو تو فاز پیدا کردن کار و یه کمی دیگه راحتی و آرامش

سلام، هاهاها رویا باور نمیکنی این هفته ازمایشهای پست داک را داشتم یعنی انگار این ازمایشها که مثل نقل و‌نبات تا همین قبل دفاع انجام میدادم الان کوه شده، هی میگم بابا تو کی میخوای ول کنی بری خانمانه بسینی توی یک دفتر پات را بندازی رو پات و پول دربیاری، تا کی میخوای کوزت وار برای استادی که قدرنشناسه کار کنی، اما حقیقتش دوتا مورد هست، یکی چون فرد اصلی گرنتم اگه ترک‌کنم گرنت بسته میشه و اعتبارم جلوی fda از بین میره. دوم اینه هنوز پادرهوایبم و کارتهامون نیومده و رو روال نیافتادیم قرار بود بچه دار بشم که نشدم و از این حرفها، خلاصه تصمیم گرفتم یکسال دیگه بمونم و گرنت را دوساله تحویل بدم

رهرو چهارشنبه 27 اسفند 1399 ساعت 08:19

سلام
تبریک میگم بابت دفاع
ان شاءالله موفقیت های بعدی

مرسی رهرو جان، امیدوارم ، جدا شاکرم که به مرحله ای رسیدم که میتونم براورده شدن ارزوهام را ببینم، این روزگار را برای همه ارزو‌میکنم

مهران چهارشنبه 27 اسفند 1399 ساعت 04:42

خانم دکتر عزیز سلام
خدا رو شکر که به سلامتی پرونده این کار مهم رو هم بستی، خدا رو شکر که خوشحالی و حس خوبی داری،
پیشاپیش سال جدید را خدمت شما و همسر مهربانتون تبریک عرض می کنم.
شاد و سلامت باشید

سلام مهران عزیز، اره تموم شد، بقول خودت پرونده این دوتا پروژه مهم را بستم و تموم تموم‌شد،دراستش هنوز باورم نمیشه، از پارسال شب عید تا امسال شب عید، خیلی از ارزوهامون براورده شد. یکمی طول میکشه تا از لحاظ روحی این فشاری که سالها روحمون را تبدیل به نفت کرده برداشته بشه و بتونیم (پیشت) با یک فواره بزنیم بیرون و ازادی را حس کنیم. اما یک روزی فواره خواهم زد( یعنی خنده دار از این بیان احساسات نمیشد)

مهری چهارشنبه 27 اسفند 1399 ساعت 04:18

خانم آسمان عزیز سلام
بسلامتی مبارکتون باشه.
خداروشکر همه چی به خوبی انجام شده
امیدوارم بقیه برنامه هاتون هم مطابق میلتون پیش بره.
پیشاپیش سال نو رو بهتون تبریک میگم وبهترینها رو برای خودتون و عزیزانتون آرزو میکنم
مراقب خودتون و خوبیهاتون باشین

مهری عزیزم چقدر با محبت نوشتی ، چقدر با شیرینی شکلک قلب و‌گل فرستادی، ممنونم عزیزم، امسال ادامه شیرینیهاست، سفر به ایران، گرفتن خود گرین کارت، شاید بچه دار شدن و مهمتر از همه شروع به کار راستین، مهری عزیزم امیدوارم با ارزوهای خوب شما بقیش هم بخوبی پیش بره، منم برای تو و همه بچه های اینجا بهترینها را ارزو دارم و امیدوارم فقط خوبی و‌خوشی تو سال جدید در انتظارتون باشه

زری .. سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 13:44 http://maneveshteh.blog.ir

سلام، آخه یعنی چی اون خط مونده به آخر :((
چرا الان کلاب هاوس انگلیسی را نمیری؟
چقدر اون هیجان بعد از دفاع خوبه ... دوستش دارم
موفق باشی و خوش خبر

هاهاها زری خیلی باحالی، نمیدونم انگار اون شیرینی همزبونی و تجربه و خاطرات مشترک منرا فعلا تو بخش فارسی نگه داشته، زری جدا خیلی خیلی شکرگذارم که این phd تموم شد، البته خیلی ها میگن از پست داک هم بزنم بیرون که حالا توی یک پست مفصل تر مینویسم

مریم سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 13:14

تبریک فراوون خانوم‌دکتر عزیز
من نگرانتون شدم که خدای نکرده بیمار نباشین که شکر خدا سلامتی برقراره
چقدر خوب که بعد از دفاع و خستگی های اون همچنان پویا به دنبال یادگیری هستین .

سلام مریم گلم مرسی که جویای حالم هستید، هاهاها درحال کش و قوس خستگی درکردن این دوره بودم، خداراشکر بواش یواش دارم تموم شدن این پروسه را حس میکنم، البته فشار و استرس شش سال و نیم تو شش روز برداشته نمیشه اما امیدوارم کمتر از شش ماه این سنگینی از رو شونه ام برداشته بشه.
درمورد روحیه بادگیری، نگم برات که برای خودم خواب و خیال دارم اما میذارم بعد این شش ماه که بدنم شوک نشه عیدت هم مبارک

صفورا سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 11:26

مبارکه اسمان جان.خیلی خسته نباشی.

صفوراجونم، همون صفورا هستی که تو اینستایی نه؟ ممنونم عزیزم، سال نوت هم مبارک

شلاله سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 06:20

سلااام آسمانی جان
خیلی خوشحالم که همه چی به خوبی پیش رفته، البته من مطمئن بودم از این لحاظ، تبریک میگم بهت، گوارای وجودت
گوشت بشه به تنت الهی
خیرش رو ببینی
راستی مرسی آقای راستین که آسمان رو همراهی کردین، دمتون گرم واقعا! کوشش و پشتکار بی نظیر خانوم دکتر در کنار همدلی شما واقعا ستودنی هس، شما یه تیم مثال زدنی هستین در کنار همدیگه، برای همیشه بمونین برای هم

سلام شلاله جونم، مرسی دوست قدیمی، دعات از ته دل بود و همش گوشت ( البته چربی خالص) شد چسبید بهم ، یعنی همچین اضافه وزنی پیدا کردم جرات نمیکنم خودم را تو اینه نگاه کنم. تو هرچی هم با اراده باشم تو رژیم بشدت بی اراده ام. حالا از بحث منحرف نشیم، پیامت را اسکرین شات گرفتم و برای راستین میفرستم. مرسی جدا کار تیمی بود، دقیقا هردومون بالهای یک پرنده هستیم که اگه اون یکی پر نمیزد پرواز نمیکردیم، مرسی عزیزم سال نوت مبارک

ربولی حسن کور سه‌شنبه 26 اسفند 1399 ساعت 03:19

سلام
خب خداروشکر

سلام و بسیار ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد