گوشی را بعد از مشاوره با تراپیستم در مورد کنترل استرس قطع کردم و به راستین زنگ زدم که خبر بد را بمن داد، خبر مثل اوار رو سرم ریخت، حال راستین خیلی بدتر از من بود. اومد خونه و نشستیم حرف زدن و فکر کردن، ملامت کردن و تشویق کردن. قرار بود کار راستین از فوریه تو اون شرکتی که من ازش بعنوان شرکت برده داری اسم برده بودم شروع بشه. از شرکت تماس گرفته بودن که لازمه تو فلان برنامه و بهمان برنامه هم قوی بشه برای همین سه ماه دیگه، بعد از یک مصاحبه دیگه….
رو درامد این شرکت برای رفتن به خونه جدید و اومدن نفر سوم حساب باز کرده بودیم و کاملا رفتیم تحت استرس و چه کنیم.
مشکل فقط سه ماه نبود چون حتی این شرکت هم گزینه بدارین بود و مناسب نبود.
مشکل این هست که شش ماهه راستین داره دنبال کار مرتبط میگرده و با مدرک کارشناسی و پروانه های تخصصی کار پیدا نکرده. مشکل اینه راستین کم اورده که کاملا بهش حق میدم. سخته تو این سن و سال وقتی همه هم دوره ایهات مدیری هستن و کار ثابت و درامد بالایی دارن، غرورت را حفظ کنی و سرت را بالا بگیری و نشکنی. راستین تازه داره دنبال کار میگرده و اونهم بعد شش ماه دیگه امیدی نداریم.
با کار موقت هم نمیشه سرکرد، یعنی تا کی؟ کار موقت، کار کاملا غیر مرتبطی هست که وقت زیادی میگیره حقوق پایینی داره و عملا اجازه درس خوندن به راستین نمیده. درست مثل کار جنرالی که قبل گرین کارت میکرد که انرژی و فرصت درس خوندن را ازش میگرفت. پس کار موقت باید تموم بشه اما با هزینه های جدید چه باید کرد و اخرش چی؟ کار موقت ۱۰-۱۲ ساعت در روز هست حقوقش هم ۲-۳ هزاره.
تو چند ساعتی که فکر کردیم به این نتیجه رسیدیم که باید بره کارشناسی ارشد بگیره، اما الان که ترم بهار شروع شده، یعنی باید تا سال دیگه پاییز صبر کنه؟! چه رشته ای دقیقا باید بخونه؟
درسته که قراره تو رشته های کامپیوتری وارد شه اما نمیخواد وارد کدزنی بشه. یک خوبی تحصیل با گرین کارت اینه که میتونه وام برای پرداخت هزینه دانشگاه و کمک هزینه برای زندگی بگیره. کمک هزینه ماهی ۲۰۰۰ دلار هست، زیاد نیست اما همین کمکه.
بدشانسی دست از سر راستین برنمیداره، احتیاج داره به ثبات و امنیت کاری برسه اما اوضاع مطابق میلمون پیش نمیره.
درظرف چند ساعت از یک خانم باردار ضعیف لوس و متکی به راستین تبدیل شدم به اسمان قوی قبل. اما نمیدونم چند ساعت، روز یا چند هفته با اینهمه هورمونهای به هم ریخته و استرسی که از ناکجا اباد گرفتارم کرده میتونم تو این نقش بمونم و از شرایط وحشت نکنم. راستین یکهو درهم شکسته. سخته تحمل شرایط نامطلوب بعد اینهمه سال و ماه و بدشانسی های مداوم. و من از غم راستین بینهایت غمگینم.
پ. ن. رشته راستین صنایع بود. پروانه aws ( امازون وب سرویس گرفته) مستری برای این پروانه وجود نداره. مسترهای مرتبط میتونه ( دیتا ساینس یا سایبر سکیوریتی باشه) که هنوز نمیدونه کدوم را بره و ایا میتونه سریعا پذیرش بگیره!
کسی را نداریم که بتونه کمک حرفه ای بده.
ایا بابد بیخیال مستر بشه و یک کار غیر مرتبط دیگه با درامد بهتر ۳-۴ هزار دلاری پیدا کنه؟
فردا ازمایش خرگوشی دارم اما انقدر نگرانی جدید بزرگ هست که دیگه ازمایش و اسباب کشی در مقابلش اهمیتی نداره.
پ. ن دوم. نمیدونم بخندم یا گریه کنم. میخواستم این چندوقته با مسئول مالی گرنت حرف بزنم ببینم چقدر پول مونده و میتونیم سال دیگه را هم ادامه بدیم. براساس حدس من میشد، شاید درحد ۲-۳ ماه پول کم می اوردیم اما میشد مدیریت کرد. اما مسئول مالی گرنت گفت نمیتونیم یکسال را کامل کنیم و بهتره هرچی پول هست را الان تا جولای خرج کنید. نامه دوم و سوم را هم زدم که با این حساب پوزیشن من هم تا اخر جون تموم میشه، و نمیشه نصف سال گرنت را ادامه بدیم؟ هنوز منتظر جوابم اما اگه جوابش منفی باشه، یعنی من هم باید شروع کنم به کار پیدا کردن. حقیقتش وضعیت و مخمصه فوق العاده سختی داره میشه. هرچند بیکار نمیمونم اما دانشگاه ما را که میشناسید، هیچیش قطعی نیست. یکهومیگن نمیشه دنبال کار میگردی بعد میگن میشه. یا برعکس، رو حساب کتابشون حساب باز میکنی بعد میبینی نمیشه.