وقتی تا خرخره درگیر مشکلاتی و داری عین فرفره دور خودت میچرخی سخته تصویر رویایی و ارمانی از زندگی ات را تصور کنی، فقط و فقط در پی حل اون قدمهای کوچیکی که البته درستش هم همینه. با قدمهای کوچیکه که اون پازل شکل میگیره.
سلام دوستان،
سال اولی که اومدم امریکا پر بودم از ترس ودلهره، همش به این فکر میکردم چطور میتونم بعد از تحصیلم کار پیدا کنم، چطور از پس مصاحبه ها برییام، اصلا چه دانشی دارم که بتونم درموردش حرف بزنم و براساس اون شغل بگیرم، شغل هم یعنی ویزای کار و گرین کارت. ناچار رفتم سراغ تحقیق که حرفی برای گفتن داشته باشم. سراغ تحقیق رفتن همان و یک دل نه صد دل گرفتارش شدن همان. هرروز با عشق میرفتم دانشگاه، با حقوق و بی حقوق فرقی برام نداشت. روزی ده دوازده ساعت کار میکردم و اتفاقا خوش میگذشت، بخاطر تحقیق خوب و گرفتن اعتبار علمی، گرین کارت را تو دوره دانشگاه گرفتم تا این روزها که وقت کار و بار واقعی رسیده. این روزها میبینم چطور اعتبار علمی و رزومه خوب مثل یک اهرم تورا هل میده اون جلو. بیاد ترسها و ناامیدیهای سال اول مهاجرتم میافتم، اون ترسها واقعی بود، اما چه خوب که اون ترسها موتور محرکی شدن برای برداشتن موانع و هموار کردن مسیر. تا امروز اون نامیدی بشه امیدی برای جلو رفتن.
سلام سلام متن بالا را اول برای شما نوشته بودم بعد تغییرش دادم به اینستا و حالا هم اینجا، خوب فکر کنم شما دوستان دیگه بدونید اوضاع داره بخوبی پیش میره
امروز با دین اف ریسرچ حرف زدم، قبل میتینگ کمی دلشوره گرفته بودم اما سعی کردم تمام مواردی که درنظر داشتم را بگم، مثلا استادم داره بازنشست میشه، سال دوم گرنتیم، اف دی ای فوریه گرنت جدیدی اعلام میکنه، کاملا با این تحقیق اشنام، این تحقیق داره رشد میکنه و خلاصه سعی کردم نقاط منفی را بصورت نقطه قوتم دربیارم، مثلا علت تاخیر در کلیرنس مقاله هامون توسط اف دی ای، احتمال حساسیت موضوع هست و ال و بل. براتون بگم بازخورد خیلی خوبی گرفتم، دین میگفت اصلا دانشگاه دوست نداره سال سوم گرنت را از دست بده و اگه استادم داره بازنشست میشه بهتره گرنت را به تو تحویل بده و من بشم مین اینوستیگیتور( ببخشید که فینگیلیش مینویسم) اگه انگلیسی بنویسم فونت بهم میخوره. خلاصه حتی گفت دوتا کلاس استادم داره و بهتره اونها را هم تدریس کنی( این دوتا کلاس را مسلطم) و دراخر هم گفت بهتره یک میتینگ با استادم دراین رابطه داشته باشیم و دراخر هم تصمیم گرفت خودش ایمیل بزنه به استادم که زد، خلاصه همه چی گل و بلبل پیش رفت. فقط میمونه اینکه استادم بخواد از سال سوم گرنت کنار بره. داستان اینه خودش حتی نمیدونه با وجود بازنشستگی اگه گرنت را میخوان بهش میدن یا نه. حتی دین پیشنهاد داد که با فلان شرکت که با جانسون جانسون همکاری داره جدیدا قرارداد بستیم و ازمایشگاه اینده ام را میشه استانداردسازی کرد، انقدر همه چی خوب پیش میرفت که چشمهام غرق اشک شده بود و نگران بودم که متوجه بشه:)) البته خودش گفت دانشگاه ما معمولا خوب با فکالتی ها برخورد نمیکنه که درست میگفت اما یکسال پوزیشن ( اسیستنت پروفسور تنیورشیپ) میتونه رزومه قوی برام بسازه اگه جای دیگه ای بخوام برم. از ظهر هم کبکم داره خروس میخونه اما تجربه سالیان کار الان بیدار شد و داره بهم یاداوری میکنه خیلی خوبه داری لذت میبری اما وقتشه بیاد بیاری هیچی کامل نیست و تو مسیر مشکلات سرازیر میشه و بهتره ذهنی اماده بشی. یعنی تا بوده همین بوده سختی شیرینی سختی شیرینی و بعد این شیرینی سختیها و مشکلات شروع میشه، احتمالا با جواب استادم به نامه دین. پس بهتره ذهنی اماده ریجکت استادم بشم و یا مشکلات دیگه.
اووه لعنتی، بازم سرعت تغییرات زیاد شده و انتخابها و چالشها سر و کلشون داره پیدا میشه، امروز یک مسیج تو لینکدین گرفتم برای پیشنهاد شغل دستیار دایرکتور بخش فارماکوکینتیک تو یک کمپانی، یعنی شغل صنعتی. خوب دایرکتور بالاترین مقام یک بخش را داره و دستیار دایرکتور هم بد نیست، نتونستم نه بگم و قبول کردم اینترویو کنم، هرچند فعالانه دنبال شغل نمیگردم و این فرصتی بود که خودش اومده بود دنبالم. از اونطرف امروز استادم به من و موبور ایمیل زد و از گرنت جدیدی که fda داره اول سال معرفی میکنه را خبر داد، این گرنت باز هم درادامه کاری هست که ما کردیم و داریم میکنیم و خوراک خودمه، منتها بک بخش داره که مقایسه دو روش اندازه گیری فارماکوکینتیک پوست هست، کلا سه تا روش وجود داره، روش ما، روش شرکت اطریشی و عکسبرداری سه بعدی که گروه هاروارد دارن انجام میدن و موبور رفت برای پست داکش اونجا، یعنی عملا انگار این گرنت را برای موبور ساختن. منتها یک مشکلی وجود داره، موبور پارسال پاییز غیر مستقیم با اف دی ای مشکل پیدا کرده بود، مثل اینکه یک مقاله بدون اطلاع اف دی ای چاپ میکنه و رییس بزرگهای اف دی ای کلی پشت سر موبور به سوپروایزرش گلایه میکنن که موبور رفتار غیر حرفه ای و ال و بل داشته و موبور هم از پروژه اف دی ای میاد بیرون و الان هم اصلا نمیخواد با اف دی ای کار کنه. عملا غرور و کمی جاه طلبی موبور به ضررش شد. با اینحال وقتی بهش گفتم من ممکنه برای این گرنت اقدام کنم بعد از گود لاک و ای ول خودمون، گفت البته اگه من زودتر مقاله دراین رابطه چاپ کردم ناراحت نشی. کلا قصد داره اگه بشه ایده هاش را ببره صنعت و یا شرکت و جدا مقاله چاپ کنه. میدونید خیلی سال پیش من و موبور با هم درمورد شرکت زدن حرف میزدیم . اون موقع میگفتم بیا با هم شریک بشیم و اون به شوخی میگفت مگه از جونم سیر شدم( ترجمه فارسی)، اما الان دارم میبینم عملا چطور ممکنه روزگار طوری پیش بره که واقعا رقیب بشیم. حقیقتش یک مورد دیگه هست، زمانی که موبور تو دانشگاهمون بود قرار بود روش و وسیله امون را بهینه سازی کنیم اما این حرف در حد ایده موندو استادم هم اصلا علاقه به پیگیری نشون نداد، تا اینکه امسال من دوباره پیگیر شدم و استادم اینبار علاقه نشون داد و طراحی و ازمایشهاش را دارم یواش یواش میکنم، منتها پتنت یا حق اختراع خیلی گرونه و میخواستیم از طریق دانشگاه انجام بدیم، اما میدونید دارم به چی فکر میکنم، به اینکه خودم شرکت بزنم و حق اختراع را خودم بدم( فکر کنم حدود ۱۵۰۰۰ دلار) باشه. صد درصد استادم از جیبش پول نمیده، اما نمیدونم راضی میشه اگه من شرکت بزنم این اختراع را ثبت کنیم؟ اما همه این سرمایه گذاری پولی وقتی ارزش داره که پول برگرده، یعنی اف دی ای تکنیک ما را استاندارد کنه، فعلا که اصلا خبری نیست، شاید هم هیچوقت خبری نشه، فقط یک سری نشونه هست اینکه اف دی ای چندساله داره روی این تکنیکها سرمایه گذاری میکنه، پس ایا واقعا پولی ازش درمیاد؟ اصلا میشه شرکت را بزرگ کرد وهمین ازمایشها را تو شرکت خودم انجام بدم. اوووه چقدر فکر، مسلما اینها اهداف بلند مدت میشه، بهتره فعلا به ملاقاتم با دین اف ریسرچ( رییس تحقیقات ) دانشگاهم فکر کنم، هرچند فرصت اکادمیک و صنعت هردو داره باهم پیش میاد. اووف لعنتی.
پ.ن. میدونید چیه؟ یاد نقشه هام برای پروانه داروخانه افتادم که هیچ کدوم پیش نرفت و اخرش پروانه داروخانه را مفت تومن فروختم و اومدم. خلاصه نوشتن ارزوهام برای کار اینده دلیل به این نیست که اتفاق بیافته، شاید کلا یک چیز دیگه بشه.
راستی دین نامه زد قرار فردا را عقب انداخت، این یکی از موارده؛)